گفت‌و‌گو با مهرنوش قربانعلی درباره رابطه شعر و عرفان
16 شهریور 91 | گفتگو | علی حسن زاده گفت‌و‌گو با مهرنوش قربانعلی درباره رابطه شعر و عرفان
اين پرسش داراي تناقضاتي است كه بايد به آن پرداخت، هر چند رابرت فراست شاعري است كه در نگاه او طبيعت جان مي‌گيرد و آنچه در جايگاه انساني گاهي كمتر نشاني از آن مي‌شود، يافت. يا انسان‌ها نمي‌بينند را در آن مي‌شود، سراغ گرفت. طبيعتي كه مشغول خويش كاري است و به آنچه در ذات و جوهره جاري‌اش جاري است، مشغول است، اما آثارش بيشتر تراژيك است، تلخي‌هاي زيست آدمي و روابط انساني را به تصوير مي‌كشد. ديگر حضور پرتأثيرترين متفكر دويست سال اخير فردريش نيچه است، متفكري كه نفوذ او كمابيش در همه عرصه‌ها از ادبيات و هنر گرفته تا ...

ادامه ...
خانم به تمام معنی! / فاضل ترکمن
5 شهریور 91 | نگاه اول | فاضل ترکمن خانم به تمام معنی! / فاضل ترکمن
همیشه بی‌خیال از کنارش رد می‌شدم و برای همین درست یادم نبود باید بالاتر باشد یا پایین‌تر. توی همین فکرها بودم که پیداش کردم. تقریباً آن وسط‌ مسط‌ها بود! کتاب‌فروشی انتشارات «خوارزمی» را می‌گویم. داخلش شلوغ نبود خیلی، اما تعداد کتاب‌فروش‌ها زیاد بود و آن یکی که پاسخ ما را می‌داد، زیادی بداخلاق می‌زد و اطلاعاتی که داشت، از محتویات روزنامه‌ی اطلاعات حتی کمتر بود! داشتم یک نگاهی می‌انداختم به کتاب‌های سیمین دانشور. «سووشون» را قبلاً خوانده بود و می‌خواستم درباره‌ی کتاب دیگری از او بنویسم. بی‌اختیار «جزیره‌ی سرگردانی» را برداشتم؛ نه این‌که فکر کنید روی جلد چشم‌نوازتری داشته است؛ نه! ...

ادامه ...
داستانی از آذردخت ضیایی
5 شهریور 91 | داستان | آذردخت ضیایی داستانی از آذردخت ضیایی
(گفت همینجا بایست برمی گردم ،))هرروز این جمله را تکرار می کرد ،بعد می رفت کنار پنجره زل می زد به پارک ،هیچ وقت نرفتم کنارش بایستم ،نپرسیدم چرا خسته نمی شود ،چرا گریه نمی کند، نگرانش که می شدم ، روی تاب تووی پارک می نشستم و خیال می کردم نگاهم می کند ، فکرش را از همان فاصله می شد خواند،خطوط پیشانیش ، لبانش که می گزید، چشمهام از دیدنشون خسته نمی شد. ...

ادامه ...
بازخوانی شعر همه چيزعادی است از مجموعه تبصره مهرنوش قربانعلی / افسانه نجومی
5 شهریور 91 | اندیشه و نقد | افسانه نجومی بازخوانی شعر همه چيزعادی است از مجموعه تبصره مهرنوش قربانعلی / افسانه نجومی
شعر با بیانی جنونمند و شیزوفرونیک نمای خود، به نمود عقلانیتی دست می‌یابد که از جهان رخت بربسته است ، نگاهی که عامدانه ساختار کلی شعر را از تن دادن به قیود های یک سو نگر ، در قالب قطعیت های معنایی می‌رهاند ، تا به همراه عناصر چند گانه ، طیفی چند بعدی را درتارو پود نوشتار به گردش در آورد . ...

ادامه ...
پیرامون شعر صمد تیمورلو / علیرضا عباسی
5 شهریور 91 | اندیشه و نقد | علیرضا عباسی پیرامون شعر صمد تیمورلو / علیرضا عباسی
تیمور لو از نگاه کردن به نزدیک ترین عناصر و موجودیت ها ، دورترین روابط و دیریاب ترین آنها را به تصویر می کشد به همین سبب الزامی برای آشفته کردن نحو سروده هایش نمی بیند .اما در زبان ساده او این پیچیدگی های ذهنش است که تجلی نموده و عملکرد شاعرانه زبان را می توان حول اندیشه تصویر شده در سروده هایش جستجو کرد . ...

ادامه ...
شعری از نزند بگيخاني/ برگردان : بابک صحرانورد
20 مرداد 91 | ادبیات جهان | بابک صحرانورد شعری از نزند بگيخاني/ برگردان : بابک صحرانورد
يكي از شاخص ترين زنان شاعر كردستان عراق سال 1964 در شهر كويه ي عراق متولد شده است. تحصيلاتش را تا مقطع ديپلم در همان جا به اتمام مي رساند و آنگاه در دانشگاه زبان انگليسي مي خواند و دكترايش را از دانشگاه سوربون فرانسه در رشته ي ادبيات تطبيقي اخذ مي كند . ...

ادامه ...
شعرهایی از اورهان مراد / برگردان : صابر حسینی
20 مرداد 91 | ادبیات جهان | صابر حسینی شعرهایی از اورهان مراد / برگردان : صابر حسینی
شاعر، فیلم نامه نویس و کارگردان سینما و تئاتر – در سال 1918 در شهر استانبول به دنیا آمد . وی پس از به پایان رساندن تحصیلات متوسطه اش وارد دانشکده ی ادبیات دانشگاه استانبول شد و به تحصیل زبان و ادبیات آلمانی پرداخت .او در حین تحصیل به کار هایی چون معلمی ، سردبیری مجله ای به نام افکار مصور و خبرنگاری پرداخت . اورهان مراد از سال 1936 سرودن شعر را آغاز کرده بود . اشعارش در مجله هایی از قبیل «روز» و
« هستی » چاپ می شد .
...

ادامه ...
شعرهایی از علیرضا فراهانی
20 مرداد 91 | شعر امروز ایران | علیرضا فراهانی شعرهایی از علیرضا فراهانی
در خودم که
نگاه می کنم
تو
زیباتر می شوی
در آینه ای شکسته
ایستاده ای
تا تکه های بهم ریخته ام را
مرتب می کنی
...

ادامه ...
شعری از مهتاب کرانشه
20 مرداد 91 | شعر امروز ایران | مهتاب کرانشه شعری از مهتاب کرانشه
با
زن های زیادی این قصه
در رقص های نای نای
می پلکم
با شایدِ حرف های اضافی ات !
- یادت هست آن برف ها
آن خاکسترهای بالاپوش ات
سیاه و سخت ...

...

ادامه ...
داستان هایی از مریم هومان
7 مرداد 91 | داستان | مریم هومان داستان هایی از مریم هومان
این که دریا بود یا رود نمی دانم این که صخره بود یا شن را هم .فقط آبی بود وبلند واز فراز بلندی سبز بود وپست.من ایستاده بودم با یک زن چوبی کوچک توی جیبم که تقریبا وزنی نداشت.یکی از خیلی .یکی از خیلی زن های چوبی کوچکی که ساخته ام . این زن های چوبی چشم های من هستند پاهای چوبی من .دست هایم وانگشتان نحیف استخوانی ام .من با این زن ها طی ارض می کنم .هر بار که یکی از آن ها را می سازم هر بار که برجستگی های نرم زیبای روی تن چوبی گرمشان خلق می ...

ادامه ...
شعرهایی از محدثه خسروی
7 مرداد 91 | قوالب کلاسیک | محدثه خسروی شعرهایی از محدثه خسروی
بوی پاییز می دهد نفسم،
که بهاری مرا صدا بزند
یا که دستی بیاید از پس ابر،
توی رگ های من هوا بزند
زندگی مثل سیل بی رحم است،
زندگی مثل سیل در جریان
هستی ام تیر می کشد بی تو
توی این ظهر گرم تابستان ...

ادامه ...
شعرهایی از آذر نادی
7 مرداد 91 | قوالب کلاسیک | آذر نادی شعرهایی از آذر نادی
مرهمی نمی شود گذاشت
زخم های ناشمرده را
بار درد روی شانه ام
عاقبت شکست گرده را
روی سر گذاشتندم و ..
دور من شلوغ می شود
مردمی غریبه می برند
باز روی دست، "مرده" را ...

ادامه ...
شعرهایی از عبدالحمید ضیائی
5 مرداد 91 | قوالب کلاسیک | عبدالحمید ضیائی شعرهایی از عبدالحمید ضیائی
و حتّی عشق، حتّی عشق،
زندان رهایی بود
سلوکِ هـیچ،
در جغرافیای بـی کجایی بود
بــرای دست و پــا گـم کـرده ی
شوق تماشـایت
نـخستین لذّت دیوانگی،
بی دسـت و پایی بود
...

ادامه ...
متن ادبی ، عرصه ای برای گفتگو / علیرضا عباسی
5 مرداد 91 | نگاه اول | علیرضا عباسی متن ادبی ، عرصه ای برای گفتگو  / علیرضا عباسی
شکل گیری فضای گفتگو یعنی بوجود آمدن شرایطی امن از حیث احترام به شعور و حقوق انسانی . پیدا شدن چنین امکانی خود برآیند شرایطی ست که علایم خصومت در آن به حداقل رسیده و رد یا تایید به قدرتی فرادست تعلق ندارد.
چنین پیش فرضی بر اساس توجه به حداقل هایی که در شکل روابط جمعی وجود دارد ، نتیجه نوعی آرمان خواهی یا اخلاق گرایی نیست و آن را می توان عاملی برای بقای زندگی اجتماعی دانست .
گفتگو به منزله برقراری مسیری شفاف ، سازنده بستری است برای دریافت و انتقال احساسات و افکار که مفهوم رابطه را هویت ...

ادامه ...
شعرهایی از آذردخت ضیائی
4 مرداد 91 | شعر امروز ایران | آذردخت ضیائی شعرهایی از آذردخت ضیائی
دستم را بگیر
گلیم اتاق های دربسته
کوتاهتر از پای من است
و این شکسته ها
پروازهای نافرجامیست
افتاده از... دستم
را
بگیر ... ...

ادامه ...
شعری از کیانا برومند جاوید
4 مرداد 91 | شعر امروز ایران | کیانا برومند جاوید شعری از کیانا برومند جاوید
حالا سه روز می شود
ابر می زند زیر دکل
می پیچد به سوزنی کاج ها
زبان گنجشک ها
بلوط ها
لای موهای تو لابد
گریه می کند لای انگشت هایت
چگونه بنویسم که زبان نگیرد باران
...

ادامه ...
حرکت به سوی فردیت و تردید ،مقدمه ای بر شناخت فلسفه مدرن در هنر / علیرضا فراهانی
4 مرداد 91 | اندیشه و نقد | علیرضا فراهانی حرکت به سوی فردیت و تردید ،مقدمه ای بر شناخت فلسفه مدرن در هنر  / علیرضا فراهانی
شاید اگر بخواهیم تعریفی نسبتا دقیق و فنی از مدرنیسم در جهان هنر ارائه دهیم باید به این جمله هرولد روزنبرگ رجوع کنیم که می گوید هنر مدرنیستی هنری است که در راه و رسمی نو قدم بر می دارد . هنری که آزمایشگراست و سعی دارد تا تجربه های بکر و متفاوت را به منصه آزمون در آورد . از نظر شکل بغرنج ، فشرده و دارای ایجاز است . هنر مدرنیستی افزون بر بهره گیری از عناصر آفرینش ، از عناصر ضد آفرینش نیز سود می برد و در آن می توان بطور غالب نوعی رهایی هنرمند را از ...

ادامه ...
انتشار الکترونیکی کتاب " و بیدار می بینم ... " سروده محمد حسن مرتجا
29 تیر 91 | نشر الکترونیکی | محمد حسن مرتجا انتشار الکترونیکی کتاب
لطفن برای دانلود مجموعه شعر " و بیدار می بینم ... " به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید . ...

ادامه ...
داستان هایی از بهاره ارشد ریاحی
16 تیر 91 | داستان | بهاره ارشد ریاحی داستان هایی از بهاره ارشد ریاحی
راهروی ورودی که تمام می شد، سالن اصلی دایره شکلی جلوی پایت پهن می شد با سقف بلند و طاق آسمان کذایی، که همیشه آبی و بی ابر بود..مجسمه ی گچی یا سنگی یا مومی، نمی دانم، هرچه بود؛ سفید و یکدست، برق انداخته شده و متفکر، تکیه داده شده بود به دیوار کرم رنگ کنار درب چوب آبنوس. فکر کردم تا به حال نوشته ی تابلوی طلایی رنگ زیر تندیس را نخوانده ام. مجسمه که می دیدم؛ آنهم سفید و یکدست، یاد تاج برگ زیتون و لباس یونانی و تن نیمه عریان می افتادم. شاید هم ایده ای برای مهمانی ...

ادامه ...
داستانی از زهرا اکبرزاده
16 تیر 91 | داستان | زهرا اکبرزاده داستانی از زهرا اکبرزاده
می نشیند روی صندلی و گره روسری را محکم می کند.منشی زیر چشمی نگاهش می کند.و با ارباب رجوعی سر وکله میزند.حواسش به روسری فیروزه ای زن است.عاشقش شده.یک هفته همه سوراخ سنبه های مرکزخریدها رو به دنبال روسری فیروزه ای زیر و رو کرده.و هر بار رنگی سبز یا آبی را جلویش گذاشته اند. ...

ادامه ...