ویژه نامه علی مسعود هزارجریبی


تقدیم به علی مسعود هزار آسمان / شعری از بهزاد ناظمیان پور
تقدیم به علی مسعود هزار آسمان / شعری از بهزاد ناظمیان پور
هزار اضطراب
در حضور است
و هزار درنگ / در سنگ. ...

ادامه ...
سازگاری هایی در سرشتن / علی مسعود هزارجریبی
سازگاری هایی در سرشتن / علی مسعود هزارجریبی
در لحظه هاي خلق وقتي که جنبه ي رابطه هاي عناصر و ارکان شعر جانب عميق و عمودي و بُعد ماورايي مي يابد . و از ارگانيسم صرف عبور مي کند و از نماد هاي مختلف و نمود هاي نا سازگار مي گذرد و به توازن و آرامشي مي رسد که فضا ساز و دمساز و هم ساز است . ...

ادامه ...
کودکانه ای برای علی مسعود هزارجریبی از فرزند مظفر رویایی / دیار رویایی
کودکانه ای برای علی مسعود  هزارجریبی از فرزند مظفر رویایی / دیار رویایی
من معتقد هستم شما و قلبتان یک دایره دارید که اگر دایره را نصف کنیم یک چهارم آن غم ، یک چهارم آن شعر و نصف دیگری اش شادی است ...

ادامه ...
نامه ای در پاسخ به سوال یکی از شاعران ؛ در مورد شعرهای یدالله رویایی / علی مسعود هزارجریبی
نامه ای در پاسخ به سوال  یکی از شاعران ؛   در مورد شعرهای یدالله رویایی / علی مسعود هزارجریبی
معرفت در بیرون به تدریج و سیستمیک حاصل می گردد و وقتی که درونی شد به جوهر ناگهان و فوران تجلی می یابد . رویایی در مجموعه هفتاد سنگ قبر اهل تماشای مرگ را به دیدار اهل مرگ می کشاند و از منظر مرگ مرگ را نظاره می کند و تماشا رویایی در لبریخته ها ( مجموعه شعر ) از منظر هستی به مرگ می نگریست ...

ادامه ...
شعری از رضا سلیمانی
شعری از رضا سلیمانی
آنقدر خيره سمت تو هستيم،ممکن است
انگشت را به چشم خلا يق فرو کنيم!
بسيار رفته بود که مستي نمي رسيد ...

ادامه ...
به اشک های پشت عینکش / مانی محمدی
به اشک های پشت عینکش / مانی محمدی
كعبه اي
قربة الحرم باد
ترافيك اطراف جَمَل ...

ادامه ...
آفتابی از مشرق متن / علی مسعود هزارجریبی
آفتابی از مشرق متن / علی مسعود هزارجریبی
نثر پارسی در این زمینه ها پیشینه و سیری با شکوه دارد که خود بحث مبسوطی را طلب می کند اما نامه های خاقانی به عنوان نثر دیگر متفاوت و برجسته می باشد و بطور محسوس در وجهی ممیز از انواع گزین گویه ها یا شطحیات و نزدیک تر به ادبیات نثر خودِ نثر ...

ادامه ...
آه چهارشنبه های در یاد / احمد خاندوزی
آه چهارشنبه های در یاد / احمد خاندوزی
علی مسعود هزارجریبی عزیز ، یکی از چشم های بینای یکی، دو نسل ادبی است که آرمان خواهی ِ اجتماعی و نوجویی ، از بارزترین خصیصه های نسلی آنها است . پیگیری و رصد مدام جغرافیای ادبیات و پیرامون آن از دغدغه های همیشگی ایشان است که در این پی جویی ها ، کشف ِ چهره های مستعد ِ جوان و نوگرا هم اتفاق می افتد . ...

ادامه ...
« ضلعِ چهارمِ مثلثِ لحن – ماهیت – کلمه » / شعبان بالاخیلی
« ضلعِ چهارمِ مثلثِ لحن – ماهیت – کلمه » / شعبان بالاخیلی
شهر مثل همیشه تنفربرانگیز بود،اینجا دیگر خطوط موازی خودشان را در بی نهایت رها می ساختند ، از واگن که پائین آمدم ، ایستگاه با آن شرم همیشه گی دخترانه اش ، با نگاهی به ساعت فرازمانی ، منتظرم بود ، لال ماند... ...

ادامه ...
اي او / عیسا آزاد
اي او  / عیسا آزاد
علي مسعود . كولي .... طي الارض ، دائم المسافر كه در هر جا و هر زمان هست و نيست . وطنش محدود به جغرافياي خاص نيست ، در جهان زندگي ميكند و هستي وطن اوست ؛ انجمن ادبي نيشابور از دیكانستراكشن او خبر مي دهد ؛ عشق آباد بجنورد بوي نفس او را مي پراكند ؛ جهان سوخته در سيستان و بلوچستان از ديوانگي هاي او واگويه ميكند . ...

ادامه ...
کتابت درباره ی متن نامکتوب / حبیب موسوی بی بالانی
کتابت درباره ی متن نامکتوب / حبیب موسوی بی بالانی
شايد به خيلي دليل ها اول که : علي مسعود هزار جريبي گاهي نقش پدر ، گاهي نقش استاد ، گاهي نقش مشوق ، گاهي نقش دوست ، گاهي نقش ... برايم داشته نتوانم انصافي نقادانه به حضور او در ادبيات داشته باشم . ...

ادامه ...
بی هیچ گناه / جهان در کسی تنهاست / نیما صفار
بی هیچ گناه / جهان در کسی تنهاست / نیما صفار
من علی‌مسعود را اینطور شناختم ؛ دریچه در باد و با قلب ِباز و گشوده در اهلیّت . جرّاحی ِروبرو می‌کند و با احتیاط . به تعبیر ِخودش : هدایت ِآرام ...

ادامه ...
تقدیم به علی مسعود هزارجریبی / سید حمید شریف نیا
تقدیم به علی مسعود هزارجریبی / سید حمید شریف نیا
علی مسعود هزار جریبی نامی بود که متفقاً اعتقاد داشتند ادبیات شفاهی ایران است. اگرچه علی مسعود خود تمایلی به این چیزها و نامها والقاب ندارد و بیشتر ذوق و حال را به قیل و قال ترجیح می دهد. علی مسعود هزار جریبی به گردنم بسیار حق دارد. چه بسیار خطوطی را که ممکن بود کج کشیده شود را به قدر و توان خود صاف کرد. ...

ادامه ...
شرح ِ آواز ِ ايـــرج / مرتضا پورحاجي
شرح ِ آواز ِ ايـــرج / مرتضا پورحاجي
و سوم علي مسعود هزارجريبي در حافظه‏ ي گشوده ‏اي از شعر معاصر، درمحضري که از ديگران مي‌ گشود./ ازآنها آخريش: ايرج کريم خان زند. ...

ادامه ...
نامه ای دیگر از بیژن نجدی
نامه ای دیگر از بیژن نجدی
بعد از اینهمه سال و اینهمه صورت چرا تو این چنین ، چنان شده ای که من با آنهمه چنین و چنان ، نه این چنینم ، نه آنچنان که چنان . ...

ادامه ...
پاسخ علی مسعود هزارجریبی به یکی از نامه های زنده یاد بیژن نجدی
پاسخ علی مسعود هزارجریبی به یکی از نامه های زنده یاد بیژن نجدی
صداهایی که می آیند ، صداهایی که صدایم می کنند ، در انتشار ادامه ، دایره هایی را دوران می دهند که در دورهایشان به محاصره ام می گیرند مثل خود شعر ، لایه در لایه ، تو در تو . ...

ادامه ...
نامه ای از زنده یاد بیژن نجدی
نامه ای از زنده یاد بیژن نجدی
در نامه ات نوشته ای ( مرگ ، این باور سیاه ... ) از این بگذریم که باید اجازه دهی نام یکی از نوشته هایم را ، آن ، بنامم ... به راستی فکر کردم که چرا نباید پس از مرگ عزیزی ، چنان دنیا ، آبی بنماید که سوگوارن سفید بپوشند و یا به گمان من آبی ؟ از کجا که ، آنکه از دست ما می رود خود سرشار از لذت نباشد و پر از آبی های یک دیدار ؟ ...

ادامه ...
پاسخ علی مسعود هزارجریبی به نامه ی سيد احمد میر احسان :
پاسخ علی مسعود هزارجریبی به نامه ی سيد احمد میر احسان :
وقتیکه این سطور برای تو شکل می گرفت ، آواز های « این سالی » دوست رسید . و از عطری یگانه ، فاصله ها لبریزی شان را به کلمه کرامت کردند ، تا فضاهایی از عبارت ، تکوین یابد ، عبارت هائی که سرنوشت شان شرکت در عبادت آن حضور است ، حضوری دیگر ! ...

ادامه ...
نامه ای از سید احمد میر احسان
نامه ای از سید احمد میر احسان
تعریف دیگری از ژرفا می دهد . جهانبانو و جهانبان که نشانه ای ست
به راز و ما را هستی می بخشد . و سالی پر از هستی برای تو آواز می کنم . ...

ادامه ...
هزار نکته ی باریک / منصور خورشیدی
هزار نکته ی باریک / منصور خورشیدی
هزار جریبی مثل دوستان دیگر ما که شاید دوست نداشته باشند نام نمی برم . هوشمند تر از این حرف ها بود برخورد حرفه ای با شعر دارد . تمام استعداد خود را به کار می گیرد تا ذهن خود را طبقه بندی نکند ، او ضد تفکر طبقه بندی شده است . ...

ادامه ...
اندکی از بسیار / محمد مهدی مصلحی
اندکی از بسیار  / محمد مهدی مصلحی
بعد از نسل خود ساخته دهه ی چهل شعر نو گرگان ، علی مسعود هزارجریبی بیشترین تأثیر را بر نسل همزمان خود و دهه ی پنجاه ببعد شعر شهر ما گذاشت . ...

ادامه ...
بداهه ی آهو / شعری از پگاه احمدی
بداهه ی آهو / شعری از پگاه احمدی
من از تمامِ نیل
به سیب های خراسان پناه بردم
به سیب های خراسان ...

ادامه ...
" از پیوند های مبارک حس " تا " شریعت دیدن "
خطبه هایی که از پنهان به درون لب ، ریخته می شود ، اسراری است که در خطابش جهان معنا می گیرد و در آن سویش مخاطبانی را جستجو می کند که از دغدغه و پروای " فهمیدن " عبور کرده اند و به جسارت " دیدن " رسیده اند . اینستکه خطبه ها به قربانی جهانی رضایت می دهند که عبور از آن ، به آن سوی تر و فراسوتر ، پرتاب به جهانی دیگر است . و به قربانی " فهمیدن " در این خاستگاه تسلیم می شوند ، تا به رستگاری " دیدن " نائل گردند . ...

ادامه ...
پیکر شناختی از شکاف یک شعر حافظ موسوی / علی مسعود هزارجریبی
پیکر شناختی از شکاف یک شعر حافظ موسوی / علی مسعود هزارجریبی
حسرت و نوستالژی آمیخته با بیانی به تردید وجه شاخص روح و روحیه این قطعه است . هَمّ ِ شاعر در این قطعه برای رسیدن به نوعی از نگرش جهان و پدیده ها و رابطه هاست که ساده دیدن اشیاء و سادگی عبور در اشیاء و از اشیاء را ره آورد می کند البته عریان دیدن پدیده ها و مناظر و حتّا مفاهیم که در نهایت غوطه وری در محض جهان است ...

ادامه ...
نامه ای از حافظ موسوی
نامه ای از  حافظ موسوی
نوشته ی زیبا و سرشار از تفکر و باریک بینی هوشمندانه ی شما را چند بار خواندم و لذت بردم . برای گنگِ خواب دیده ای چون من ، با این زبان الکن چه موهبتی بالاتر از اینکه ببیند تیرش حداقل در یک مورد به هدف نشسته است و دوست نادیده ی مهربانی را بر آن داشته است که بنوازدم . نواختنی از آن گونه که حکیمی ، دیوانه ای را . یا دست مهربانی ، شوریده ای را . ...

ادامه ...
شعری از علی مومنی
شعری از علی مومنی
مي آيي / اي سراغ !
مي گيري و دوباره دور مي شوي
بر سنگ ردپايي و / در آسمان خورشيد ... ...

ادامه ...
شعری از بیژن نجدی / تقدیم به علی مسعود هزارجریبی
شعری از بیژن نجدی / تقدیم به علی مسعود هزارجریبی
درخت ، مرا سبز می داند
پرنده ، ترا آواز
علف ، مرا دیده بود در برگسالاری برگ
...

ادامه ...
چرا دوستش دارم ؟ / مظفر رویایی
چرا دوستش دارم ؟ /     مظفر رویایی
مسعود هزارجریبی را با یک تلفن ناگاه شناختم . این شیوه ی همیشگی او در دوست یابی است . در جمع کردن و تنظیم جمع گوناگون افراد و ربط و وصل افراد هم علاقمند است و هم در عین حال مثبت . بارها دیده ام که بدون واسطه و یا ارجاع دادن به نامی آشنا یا معروف ، برای تقاضای درونی اش از یک ارتباط خوب ، پا پیش گذاشته است . از گفته هایش و روایت هائی که از باز کردن باب دوستیهایش تعریف می کند ، خاطره ناموفقی در ذهن ندارم . گرم و گیر شروع می کند . ...

ادامه ...
یادداشتی بر پرونده ی " علی مسعود هزارجریبی " / ميثم رياحي
یادداشتی بر پرونده ی
" علی مسعود هزارجریبی " را نمی توان از پی آثارش شناخت زیرا به غیر از مواردی بسیار اندک ( تنها چند مقاله با نام اصلی و مستعار و شعرهایی بداهه آن هم با نام مستعار ) دیگر ردپای مکتوبی از خود به جا نگذاشته است ( مگر در "خانه" ی خود شاید ) ؛ هر چند اگر " نگاه " داشته باشی با همان چند سطر نگاشته اش چنان عمیق می شوی که می پسندی غرق در دریای او باشی و یا به قول مرتضا پورحاجی ( در مقاله ای که در ...

ادامه ...