شعری از ییلماز اردوغان برگردان از علیرضا شعبانی |
|
29 اسفند 00 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | علیرضا شعبانی | |
با خوابیدنات
تنهایی به سراغِ شهر میآمد با بیدار شدنات در رخسارِ من فصل تغییر میکرد تو از دوست داشتنِ پنهانیام خبردار نمیشدی ... |
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
شعرهایی از فریبا صدیقیم | |
29 اسفند 00 | شعر امروز ایران | فریبا صدیقیم | |
به دهانت نگاه میکردم
و دریچهای که حرفهای بسته را یکی یکی به رمز باز میکرد دریچه که بسته شد هزار کلید ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از مارف ئاغایی برگردان از بابک صحرانورد |
|
29 اسفند 00 | ادبیات کردستان | بابك صحرانورد | |
جزو شاعران نسل دوم كردستان ایران است. او حكايت تعليق، تنهايی و سرگرداني انسان امروز را روايت مي كند؛ انساني كه از ريشه خود گسسته و در لاك تنهايی اش خزيده و فقط با رويكردی نو به طبيعت خود و هستي است كه مي تواند رابطه اش را دوبازه باز يابد ...
|
|
ادامه ... |
شعری از ایرج ضیایی | |
29 اسفند 00 | شعر امروز ایران | ایرج ضیایی | |
گفته بودم دره دایره نیست
شاید جاده بشوی راهت را گم کنی آفتاب اما کوچک نمیشود در دهان دره کوهستان کِش نمیآید در پوست رودخانهای که از کنار افعی میگذرد ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از هرمز علیپور | |
29 اسفند 00 | شعر امروز ایران | هرمز علیپور | |
که سوخته است و
بعد بخشی از هواییست که بوی اندوه از آن بیاید به این سینه پا که بگذارد هرکسی برگشتنی پس هم در کار نیست ... |
|
ادامه ... |
نگاهی به داستان کوتاه جویس کارول اوتس نازنین عظیمی |
|
29 اسفند 00 | اندیشه و نقد | نازنین عظیمی | |
داستان کوتاه «من پسرتان نیستم، من کسی نیستم که بشناسید» داستان پاییز است. فصل خزان، فصل مرگ، فصل بازنشسته شدن و به انتظار زمستانِ زندگی، روزها را سپری کردن. فضا پر از صدای تمنا است. کسی، کسی را نمیشناسد. ترس، حاکم است. ترسِ غریزیِ چشمدرچشم شدن با آینه، با آینده، با خود. «نه ما شما را میبینیم، نه شما ما را.» مانُر، ایستگاه آخر است ...
|
|
ادامه ... |
نگاهی به مجموعه ی با رنگی بدون اسم، سارا محمدی نوترکی نوشته مریم عرفانیفر |
|
29 اسفند 00 | اندیشه و نقد | مریم عرفانیفر | |
به باور اسطورهشناسان، اسطوره را میتوان مجموعهای از تأثیرات متقابل اجتماعی و انسانی و طبیعی دانست که با نیازهای اجتماعی و روانی انسانها هماهنگ میشود. از این رو انسان همواره به ساختن اسطوره نیاز داشته است، زیرا بدون آن بخشی از نیازهای او برای زندگی، بیپاسخ میمانده است ...
|
|
ادامه ... |
شعرهایی از محمدباقر كلاهى اهرى | |
29 اسفند 00 | شعر امروز ایران | محمدباقر كلاهى اهرى | |
مگر مىشود
مگر غوغاى گربههاى سراسيمه در كاهدان و گريز خروسهاى قرمز قشنگ نيست مگر؟ چه دلهرهاى بهار مىآورد ... |
|
ادامه ... |
شعری از علی مومنی برای هوشنگ چالنگی |
|
29 اسفند 00 | شعر امروز ایران | علی مومنی | |
گشوده چشمی
پياده از اسبهای ابرويش رها و رميده در چراگاه پيشانی و هفتسين ديوانهای ... |
|
ادامه ... |
داستانی از نسترن مکارمی | |
29 اسفند 00 | داستان | نسترن مکارمی | |
من ماه نو بودم. قاچ شیرینی از خربزهٔ اصفهانی. رشته مویی طلایی افتاده بر دامان صحرا زمانی که فصل درو بود. با دست دوست بودم. دست همیشه گرم بود. نفس میکشد. جان داشت. ساقهها را مشت میکرد. من بوسه میزدم بر گردنشان. ساقهها آه میکشیدند. آهشان صدا خِش میداد. آهشان خِش خِش میکرد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از ابوالفضل منفرد | |
29 اسفند 00 | داستان | ابوالفضل منفرد | |
به باغ سیب که میرسیدیم.همان جای همیشگی ترمز میکرد.کالسکه را از صندوق عقب در میآورد. بازش میکرد و کیفم را روی شانهاش میانداخت.کیف زنانه به آن ریش بلندی که داشت نمیآمد.وصله ناجور بود.اما خودش میخواست.میگفت« تو همینکه کالسکه را میکشی کلی هنر میکنی» تا برسیم به آن کافه، نصف بیشتر راه را رفته بودیم ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از شیرین ورچه | |
29 اسفند 00 | داستان | شیرین ورچه | |
«با سنگریزه میزنم به پنجرهت». دقیقاً همین را به او گفت وقتی خانهشان طبقهی اول بود و پنجرهی اتاقش رو به کوچه باز میشد. قرار شد وقتی برگشت، اینطور خبرش کند. حالا طبقه هشتم است. اگر هم بیاید که نمیآید، زورش به هشت طبقه که نمیرسد. نیمههای شب است. از پنجره سرک میکشد. تک و توک چراغ خانهها روشن است ...
|
|
ادامه ... |
شعرهایی از فرشته وزیری نسب | |
29 اسفند 00 | شعر امروز ایران | فرشته وزیری نسب | |
نگاه میکنم و نمیبینمت
حس میکنم یالت را بر صورتم و دهانت را که زخم در پهلو را میجوید در ساعت چهار بامداد ... |
|
ادامه ... |
شعری از شاعر ترک نجاتی جومالی برگردان از نیما پیلتن |
|
29 بهمن 00 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | نیما پیلتن | |
وقتی نانات را برمیگیری،
دستات آیا درنگ میکند؟ جویدن لقمه را فراموش میکنی؟ یا از خودت میپرسی او اکنون چگونه است ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از حمید تیموری فرد | |
29 بهمن 00 | شعر امروز ایران | حمید تیموری فرد | |
رودخانهام به دریا ریخت
تا گم شوم از تو و پیدایام کند موج بر اینهمه چینوچروکِ خیس حباب میشوم ... |
|
ادامه ... |
شعری از مرتضی خدایگان | |
29 بهمن 00 | قوالب کلاسیک | مرتضی خدایگان | |
سلام ای نقشهی زخمی، بلندای زمین خورده!
درود ای درد حاصلخیز، رویایِ وجین خورده! نشان بوسهی تیغ است روی گونهی شرمت گلاب قمصرت آب از لب حمام فین خورده ... |
|
ادامه ... |
شعری از رضا روزبهانی | |
29 بهمن 00 | شعر امروز ایران | رضا روزبهانی | |
ما حرف تنهای خدا بودیم
اشراق عشق در نت سوراخ صفر جمع نبودیم کثرت نبودیم بلکه سوراخ یگانهی صفر در قعر کهکشان سودا ... |
|
ادامه ... |
سه شعر از شاعرِ ترک «ایلهان برک» برگردان از علیرضا شعبانی |
|
29 بهمن 00 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | علیرضا شعبانی | |
هر سحرگاه
پس از بیدار شدنمان نامات جای آسمان را میگیرد هر آبی میخواهد باشد با نگاه کردنِ تو سبز میشود ... |
|
ادامه ... |
شعری از فاطمه صادقی | |
29 بهمن 00 | قوالب کلاسیک | فاطمه صادقی | |
وقتی اینقدر عاشقت هستم مردهام بارها به جایِ زنت
کاش میشد تو را صدا بزنم ،توی این شعر، با صدایِ زنت گرچه طوفان شدهست مغلوب است پیشِ گلهای دامنم اما آدمِ تازهای برایش باش، باردارِ توأم برایِ زنت ... |
|
ادامه ... |
شعری از فرخ نعمت پور ترجمه از کردی : بابک صحرانورد |
|
29 بهمن 00 | ادبیات کردستان | بابک صحرانورد | |
«سال ها» از تبار برف بودند
نرم نرمک بر ما هبوط کردند آرام آرام پا به سن گذاشتیم. لایه ای از شعاع نور چونان کفن ما را در برگرفت ... |
|
ادامه ... |
سایر صفحات : 123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155
اینجا و آنجا
- نگاهی تازه به سرودههای نصرت رحمانی
- «هشام مطر» برنده جایزه جورج اورول شد
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |