شعرهایی از آذردخت ضیائی
تاریخ ارسال : 4 مرداد 91
بخش : شعر امروز ایران
بالاتر از ایفل
دستم را بگیر
گلیم اتاق های دربسته
کوتاهتر از پای من است
و این شکسته ها
پروازهای نافرجامیست
افتاده از... دستم
را
بگیر
پابه پای راه ها
فرار کرده ام
تا سمتی دور
تا برجها ...
بلد شده ام بایستم
خاک را بالاتر از سرم
ببینم و ... باز روی زمین باشم
می دانم
بلند ... جایی است که دستم به آن نمی رسد
حتی بدون نردبان
جرم پاهای من دراز بودن است
دسامبر 2012
نترس عزیزم
دسامبر2012
توهم است
حقیقت ، استوایی است یخ بسته
زیر پای من و تو
حقیقت ،حراج شال گردنها در لیبی است
آینه را بی خیال
یا هو هر روز
ورژن جدیدی از ما منتشر می کند
با چشمهای بی کاسه یا لبریز
فرقی نمی کند
نام داستانهای ما هر چه باشد
ما با طالع مان ثبت می شویم
تردید نکن
دسامبر2012 توهم است
نوستراداموس من وتوایم که
دایناسورها را در برف دیده ایم
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه