معرفی مجموعه «جمهوری فدرال ابر»
آنتولوژی شعر نوی ترکیه
1 خرداد 96 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | پیاده رو معرفی مجموعه «جمهوری فدرال ابر» 
آنتولوژی شعر نوی ترکیه
«جمهوری فدرال ابر» شامل مجموعه‌ی هستی شناسی یا همان آنتولوژی شعر نوی ترکیه است که با پژوهش، ترجمه و بازسرایی «ابوالفضل پاشا» منتشر شده است. مدخل این کتاب را بخشی به نام «سرآغاز» تشکیل می‌دهد که «پاشا» در این بخش شیوه‌ی کار خود را در تهیه و گردآوری این مجموعه‌ی هستی‌شناسی به تفصیل توضیح داده است ...

ادامه ...
شعری از معین دریایی
1 خرداد 96 | قوالب کلاسیک | معین دریایی شعری از معین دریایی
از ایمان گفته ام ، بر شعرهایم رنگی از شک زد
همان که نام او بر دور لحظه هام پیچک زد
همان که کوبه ی قلب مرا کوبید تک تک تک
به پشت حس من سنگر گرفته ، سخت پاتک زد ...

ادامه ...
شعری از تی اس الیوت
برگردان سعید جهانپولاد
1 خرداد 96 | ادبیات جهان | سعید جهانپولاد شعری از تی اس الیوت
برگردان سعید جهانپولاد
کبوتری که فرود می آید
آسمان را
با هرُم هراس ش می رود
و پیام ش را
میان دوزخ و گناه
جار می کشد ...

ادامه ...
شعری از فریبا حمزه ای
30 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | فریبا حمزه ای شعری از فریبا حمزه ای
زنی هر شب درمن
متولد می شود!
بند نافش را به دندان گرفته
از خوابهایی که ندارم آویزان
در انقباض سگرمه های تخت ...

ادامه ...
شعری از مسعود نامداری
30 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | مسعود نامداری شعری از مسعود نامداری
حالا که تو هرگز نمی آیی کنارم
یک لکه خون بر تیغ های یک حصارم
زخمی ترین حال مرا دریاب زیرا
دیریست در پیشانی ام یک ذوالفقارم ...

ادامه ...
شعرهایی از کریستینا لوگن
30 اردیبهشت 96 | ادبیات جهان | کریستینا لوگن شعرهایی از کریستینا لوگن
زمزمه هاي عجيب و دستهاي عجيب
در تنهايي زندگي ميكنند
گياهان عجيب تنهایی را
لحظه اي زينت مي بخشند و مي ميرند
وقتی که برنامه های تلویزیون تمام می شود ...

ادامه ...
شعرهایی از علی اخوان
28 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | علی اخوان شعرهایی از علی اخوان
من
لکه‌ی خون را
کنار پنجه‌ی کوچک دیدم
- گوزن که باشی
جهان پر از ...

ادامه ...
شعرهایی از مجتبی حیدری
28 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | مجتبی حیدری شعرهایی از مجتبی حیدری
هی نشستیم و خط خطی کردیم
زندگی را غمم کلافه نکرد
هر چه می خواست،کند و با خود برد
شعر چیزی به من اضافه نکرد ...

ادامه ...
شعری از رسول طاهری
27 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | رسول طاهری شعری از رسول طاهری
کجای این خواب نشت می‌کند
که هر شب
سراسیمه میان چهار راه
بیدار می‌شوم
و حادثه را ...

ادامه ...
دو شعر از لنگستن هیوز
ترجمه سعید جهان پولاد
27 اردیبهشت 96 | ادبیات جهان | سعید جهان پولاد دو شعر از لنگستن هیوز 
ترجمه سعید جهان پولاد
توُ خیالمه
که دنیا ، جاییه
که احدی پیدا نمیشه
تا دیگری رو
کوچیک بشمره ...

ادامه ...
شعری از روح الله احمدی
25 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | روح الله احمدی شعری از روح الله احمدی
راه خودم را می رفتم
سمتی مشخص که هدفم بود
دیدم که جنون رو برویم ایستاده
زل زده به چشم هایم
راهم را سد کرده بود
خواستم قدم بردارم ...

ادامه ...
شعری از آنیسا معظمی
25 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | آنیسا معظمی شعری از آنیسا معظمی
بغض دارد اشاره می کند و بیش از این اشک و های هایم نیست
سوز من در گلوی نی گم شد، ناله ای هست و هیچ نایم نیست
می روم از خودم کمی بیرون تا بدون خودم قدم بزنم
کاش روزی به گوش من برسد توی این شهر ردپایم نیست ...

ادامه ...
شعری از مستانه رحمانی
18 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | مستانه رحمانی شعری از مستانه رحمانی
مايلم شروع كنم
از رختِ لكه‌دار تنش
سرتاسر زيباييش كه گوشه‌ی گلدان‌ها نشسته
و خاك می‌خورد
بي آن‌كه بدانم برای تو امروز كدام را آب داده‌ام ...

ادامه ...
شعری از علیرضا دانش پژوه
18 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | علیرضا دانش پژوه شعری از علیرضا دانش پژوه
می گویی؛
(( شب است ...
و شاید ...
امشب است،
come on ... ))
یعنی که؛ (( بیااا ... )) ...

ادامه ...
شعری از حامد رمضانی
18 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | حامد رمضانی شعری از حامد رمضانی
بگو به پرده ببندد دو چشمِ پنجره را
بگو که پس بزند از نگاه منظره را
هجومِ ارّه به گل؟! اين جدال بی شرمی ست
نبردِ تيغ و گلو؟! بس کن اين مناظره را ...

ادامه ...
شعری از بهزاد سعیدی
18 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | بهزاد سعیدی شعری از بهزاد سعیدی
رفتی دوباره بی تو دلم شور می زند
بیچاره سنگ بر " سر مغرور " می زند
هرم نگاه و گرمی چشمان عکس تو
آتش به جان این دل مهجور می زند ...

ادامه ...
شعری از حسین اوتادی
18 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | حسین اوتادی شعری از حسین اوتادی
شدم جویی که دنبال خودم در جستجو باشم
اگر دریا نگشتم،دست کم کُنج سبو باشم
اگر دریا نگشتم لااقل در یک صلاة ظهر
به سقاخانه اش یک کاسه سهم هر گلو باشم ...

ادامه ...
شعری از علیرضا الیاسی
18 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | علیرضا الیاسی شعری از علیرضا الیاسی
شدم از گریه سرگردان شبیه ابرِ باران زا
مرا یادِ تو می اندازد این شهرِ خیابان زا
در این مرداب ها نیلوفری باقی نمی ماند
چه باقی مانده از تندیسِِ بوداهایِ شیطان زا؟ ...

ادامه ...
شعری از هایدار اِرگولن Haydar Ergülen
ترجمه‌ی شعر از ابوالفضل پاشا
15 اردیبهشت 96 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | ابوالفضل پاشا شعری از هایدار اِرگولن Haydar Ergülen
ترجمه‌ی شعر از ابوالفضل پاشا
فرداشب از این شهر خواهم رفت
من راهیِ‌ رودخانه‌یی هستم
و آب‌ها مرا به‌ جانبِ خود جذب می‌کنند

اگر پرنده های مُرده‌یی که از سینه‌ام فرومی‌افتند ...

ادامه ...
شعری از آرش پورعلیزاده
15 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | آرش پورعلیزاده شعری از آرش پورعلیزاده
ترش و شیرین شبیه آلوچه گاه اینی و گاه آن هستی
مثل شهریور شمالی ها تو که اخموی مهربان هستی
گاه طوطی و گاه بازرگان گاه در هند و گاه در ایران
خلقتی از فرشته و شیطان گاه جسمی و گاه جان هستی ...

ادامه ...
شعرهایی از مهدی محمودی
15 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | مهدی محمودی شعرهایی از مهدی محمودی
وقتی برگردی به خانه می‌بینی
"خوش آمدید به باغ وحش"
از چشم‌های من سر می‌خورند
دو حلزون
لب‌هایم هنوز می‌پوسند ...

ادامه ...
شعری از حسین تقلیلی
15 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | حسین تقلیلی شعری از حسین تقلیلی
دربازمي شود نه ...ولي درپرنده نيست
پرواز در توان پر هر پرنده نيست
بايدبه سمت تيغ پريد وپرنده شد
خود تيغ اگر به سربرسد سرپرنده نيست ...

ادامه ...
نقدینه ای بر دفتر شعر "جمهوری برزخ"
سروده مظاهر شهامت
فیض شریفی
12 اردیبهشت 96 | اندیشه و نقد | فیض شریفی نقدینه ای بر دفتر شعر
این دفتر دربردارنده 41 شعر سپید است که بیشتر اشعار شهامت بلند است. او چند شعر کوتاه هم دارد .
شهامت با انواع سازه های بیانی، اندیشه و عاطفه اش را ابراز می کند.
در زبان شاعر نظامی می بینیم که مجموعه ای از نشانه هاست. سروده های شهامت گاهی بسیار رمز آمیز می شود و گاهی به شکل گفتار، حاوی یک پیام است که خود این گفتارها از ارزش های بیانی متفاوتی برخوردار است. ...

ادامه ...
شعری از شهرام میرزایی
12 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | شهرام میرزایی شعری از شهرام میرزایی
ای از تو در هر شهر، حرف و داستان ها
باتوم خوردم بی تو پیش پاسبان ها
باید ببندم هردو را چون ربط دارد
چاک گریبان تو با چاک دهان ها ...

ادامه ...
شعرهایی از محمد لوطیج
12 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | محمد لوطیج شعرهایی از محمد لوطیج
زنی تنها
بر نیمکت پارک
پس­‌زمینه‌ی تصویر، دریاست.
دوربین به فاصله­‌ی چند انگشت
بر سطح دریا پیش می‌رود
به بالا برمی‌گردد ...

ادامه ...
شعری از بختیار علی
ترجمه ی خالد بایزیدی
12 اردیبهشت 96 | ادبیات جهان | خالد بایزیدی شعری از بختیار علی
ترجمه ی خالد بایزیدی
روزی یکی می آید و از ناامیدی من
الماسی را پیدا می کند
که از همه امیدها زیباتر است
یکی می آید از حراج بعد از مرگ من
قسمتی ازمن را می بیند ...

ادامه ...
شعری از شادی میرزایی
10 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | شادی میرزایی شعری از شادی میرزایی
تنها موسیقی صندلی
سکوت بی‌خودشده روی کلاویه‌ی چشم‌هایش بود
تارهایی که عنکبوت را
می‌بافت روی خاطره ...

ادامه ...
داستانی از عشرت رحمان پور
10 اردیبهشت 96 | داستان | عشرت رحمان پور داستانی از عشرت رحمان پور
کسی تو اتاق نیست. مریض تخت کناری را دیروز بردند جایی که عرب رفت؛ بس که دادوهوار راه می‌انداخت و بالا و پایین همه را یکی می‌کرد.
حیف شد. تنها شدم. بهش عادت کرده بودم؛ به بودنش تو اتاق و تو تختی که همیشه به‌هم ریخته بود، به دادوقال و شلوغ‌کاری‌هاش، اگرچه گاهی از دستش سرسام می‌گرفتم و ...

ادامه ...
داستانی از نیلوفر منشی زاده
10 اردیبهشت 96 | داستان | نیلوفر منشی زاده داستانی از نیلوفر منشی زاده
نیمه های شب که مادر را به سختی با قدم های کوتاه و نامطمئن به دستشویی می بردم زیر لب با ناله گفت:
-عزیزم درد دارم ...کمی پاهام رو بمال... پاهام... اونایی که رو تخته...!
بعد با دست راست آرام چند بار به پهلوی پای راستش زد و گفت: اینو میگم ...
این یکی پا، ولی اونی که رو تخته ...

ادامه ...
شعرهایی از عمید صادقی نسب
10 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | عمید صادقی نسب شعرهایی از عمید صادقی نسب
به فراخور ِ حال
حالم خراب وُ همین
بس نیست برای بریدن ِ رگ
رگبرگ‌های من از
رگبار ِ زیاد درد گرفته‌اند ...

ادامه ...
شعری از صحرا دانایی
10 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | صحرا دانایی شعری از صحرا دانایی
پشت شب هیچ چی نبوده و نیست
بیخودی منتظر نمان دیگر..
معجزه اتفاق هر روز است
صبح حتما طلوع خواهد کرد.. ...

ادامه ...
شعرهایی از مجید بابازاده
9 اردیبهشت 96 | قوالب کلاسیک | مجید بابازاده شعرهایی از مجید بابازاده
ﺷﺮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﯽ، ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻧﺎﺏ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ
ﻭ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺮﺍﺏ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ
ﺗﻮﻫﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﻣﻨﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﻣﺮﺍ ﺑﻐﻞ ﺑﮑﻨﯽ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻣﯿﮕﯿــــــــﺮﯼ ...

ادامه ...