شعری از میثم ریاحی | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | میثم ریاحی |
![]() |
مانندِ قَطعیتِ درخت
می میری / تا زنده بمانی برای من تا چشمه ای بزرگ در چشمه ای بزرگ غرق باشد ... |
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از رحیم رسولی | |
23 اسفند 94 | داستان | رحیم رسولی |
![]() |
زنم گفت: بریم کربلا. گفتم میبرمت امامزاده حسن...بچه شو ببینی انگار خودشو دیدی. گفت: میدونم واسه خرجش میگی...طلاهامو میفروشم.
... دست و بالم خالیه. ما هنوز دو سال هم نیس ازدواج کردیم. اگه واسه ثوابش میگی؛ از مادرم یاد بگیر نه رنج سفر کشید نه سختی غربت. یه فرش هدیه کرد مسجد، شد حاج خانوم! ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از افشین شاهرودی | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | افشین شاهرودی |
![]() |
خانه ای دارم تهِ اقیانوس
با پنجره ای که مثل صدف باز می شود من هر روز از این پنجره ی آبی ... |
|
ادامه ... |
داستان هایی از مظاهر شهامت | |
23 اسفند 94 | داستان | مظاهر شهامت |
![]() |
صاف تو روش وايستادم و گفتم قرمساق آخه تو سگ كي هستي ميگي مامان چشش عيب داره روشو بپوشونه آره اينطوري ميشه خوب گفتن اون قديمييا كسي كه خربزه مي خوره پاي ليزش هم مي شينه اين همه وختو صب كرده بودم كه اون روز همينو بهش بگم خودش كه نبود ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از مهدی شام روشن | |
23 اسفند 94 | داستان | مهدی شام روشن |
![]() |
به هم خیره شده ایم.من به جسم بی جان سپید عریان خیال انگیز صاف سرد و بی تفاوت او. او به ذهن من که بی نهایت خالی است. خالی از هر اتفاقی. بی اتفاق ماجرایی بین من و این جسم بی جان سپید عریان خیال انگیز سرد و بی تفاوت در کار نخواهد بود و بی ماجرا هم داستانی. ...
|
|
ادامه ... |
شعری از حسین صفا | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | حسین صفا |
![]() |
نجاتم دهيد برادرهايم!
ناشناسي قصد جان مرا كرده است من مردمك چشم كوچك ترين برادرتان هستم كه در اتاقي ملول تا خرخره در خاموشي تلويزيون فرو مي رفت ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از هرمز علیپور | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | هرمز علیپور |
![]() |
حضور جان به پیش این دریا
نام دیگر زیبایی ست به رنگی خاص که تنگ می شود دل آدم برای آن چون آبی ی اقیانوس یا روسریِ بی نظیرِ شاعرها ... |
|
ادامه ... |
شعری از ری را عباسی | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | ری را عباسی |
![]() |
خانه از دهانم دور می شود
در به روی دهانم قفل می بندند گوش پنهان می کنم سکوی اول کنار خودم به تماشا نشسته ام ... |
|
ادامه ... |
داستانی از رضا عابد | |
23 اسفند 94 | داستان | رضا عابد |
![]() |
آن که خال خالی بود قوس بلندی زد و آمد جلوی چشم، خودش را مالید به دیواره ی سیمانی،زل زد به هر دو نفرشان، قدری لب جنبه کرد و آب قورت داد و بعد قاطی ماهی های دیگر شد و شنا کنان رفت وسط حوضچه. مرد سیگار برلب، سبدتپلی دستش را زمین گذاشت و با انگشت اشاره ماهی را نشان داد و گفت: " خیلی زبله، این چند روزه دم به تله نداد" ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از منصور علیمرادی | |
23 اسفند 94 | داستان | منصور علیمرادی |
![]() |
از گردنه ی تپه که بالا می آیم، می بینمش که پای یکی از کهورهای روبرو نشسته. سرِ دو پا، تکیه داده به تنه ی درخت کهور و و دارد توی کتاب اش با مداد چیزی می نویسد. سر گردنه میایستم تا نفسی تازه کنم، به هر طرف که کله می چرخانم برهوت است و خاموش. پُشته ی سیاه از پشت کهورهای جمعی بلند در روبرو خیز بر می دارد و تا دور دست غبار کش می آید. کله ی کهورها در باد نیم روز تکان می خورد و در روزنشینِ دور عقابی چرخی می زند در هوای بعدازظهر ...
|
|
ادامه ... |
شعری از مهرداد فلاح | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | مهرداد فلاح |
![]() |
می شدم سوار تا خودم اگر
جوری رنگ به رنگ که پاییز قلمش را غلاف! ناخدای یار با خودم اگر در طرف ِ مچاله توی کاغذی بازم برقص بر کف دستی که غفلتن مشت ... |
|
ادامه ... |
شعری از علی قنبری | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | علی قنبری |
![]() |
دستانتان را تمیز بشوئید
نه مثل ایادی فرشتگان بهشت های بخت آزمایی هویج های پوست کنده را مدت کوتاهی بجوشانید ... |
|
ادامه ... |
شعری از مهرنوش قربانعلی | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | مهرنوش قربانعلی |
![]() |
براي سوپر استارها افت دارد
گريه ي نقش دومي پا پيچ شان شود به زنگ خنجرت گوش كن دست گرمي ات را خون تازه خواهد پرداخت فقط حيف ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از علی مومنی | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | علی مومنی |
![]() |
اسفند دودیست
به بدرقه در پشت پای پارسال ... دودی که آسمان را نشئه می کند ... |
|
ادامه ... |
شعری از محمد سعید میرزایی | |
23 اسفند 94 | قوالب کلاسیک | محمد سعید میرزایی |
![]() |
جهان به صورت یک زن شبی به راه افتاد
درون زن پر دیوانه بود،شاعر بود و زن درون خودش بود،زن درون خودش درون خوابِ خودش در خودش مسافر بود ... |
|
ادامه ... |
داستانی از مردعلی مرادی | |
23 اسفند 94 | داستان | مردعلی مرادی |
![]() |
پشت ميز تحرير نشسته بود. ورقه اي سفيد زیر دستش بود. با خودكار فقط نقطه اي درابتداي آن گذاشته بود. حواسش به ورقه بود و به حرف هاي زن و پسرش که تازه از مدرسه بازگشته بود. خودکار بی وقفه روی نقطه می لغزید. ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از هادی نودهی | |
23 اسفند 94 | داستان | هادی نودهی |
![]() |
دو ساعت و ده دقیقه بعد از این که می فهمم پونه زنم مرده پرستار جعبه مقوایی را از روی پیشخان سفید چرک ُمدمی دهد دستم و با احترام و تواضع از روی صندلی اش بلند می شود و با دو دست جعبه را تقدیمم می کند.جعبه ای که می بایست حاوی بیست و چهار عدد قو طی فلزی شیر خشک هومانا باشد. ...
|
|
ادامه ... |
ساختاری علیه تمرکز نظری به مجموعه"وقتی صدا را مرتکب شدم"سروده میثم ریاحی علی مسعود هزارجریبی |
|
23 اسفند 94 | اندیشه و نقد | علی مسعود هزارجریبی |
![]() |
در نهایت شاعر جوان این مجموعه کلام یاکوبسن را خوب درک نموده که "شاعری تجاوز به حدود زبان است " یعنی حتی معیار شکنی و در واقع فرا و فراتر از دوره پیشین کارکردهای زبانی و پرهیز نسبی از الگوها .
با سیر و نظر به این مجموعه فضای بحث و چالش و تأمل برای شاعران جوانی که شالوده شکنی در لذت متن و تفکر زایش شگفت را جستجو می کنند پدید می آید . ... |
|
ادامه ... |
شعری از امیرحسین بریمانی | |
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | امیرحسین بریمانی |
![]() |
میشا خاطره ات پابرجاست
چون میخ های آهنینی که از مَکِشِ گرداب نجَسته اند و از جای جای کوه نجنبیده اند ... |
|
ادامه ... |
داستانی از هادی هیالی | |
23 اسفند 94 | داستان | هادی هیالی |
![]() |
با وجود آنکه زمستان سال گذشته را هم در همین روستا سپری کرده و سرمای سوزناک آن را تجربه کرده بود، برای بار اول بارش برف را از نزدیک میدید. قبل از اینکه به رختخواب برود، طبق عادت در اتاق را باز کرد تا نگاهی به حیاط مدرسه بیندازد. متوجه شد درِ حیاط باز مانده است. آنقدر سرما شدید بود که ترجیح داد در را همانطور رها کند. صبح که از خواب بیدار شد، از پنجره اتاق نگاهی به بیرون انداخت. ...
|
|
ادامه ... |
سایر صفحات : 123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
![]() |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |