شعری از نیلوفر امانتچی
8 بهمن 96 | شعر امروز ایران | نیلوفر امانتچی شعری از نیلوفر امانتچی
اگر بماند بیدار
سرطانم خوب می‌شود
غده‌های چندینم را در بند انگشت‌هایش بیرون می‌آورم
نیست ...

ادامه ...
شعری از محمد قائمی
7 بهمن 96 | شعر امروز ایران | محمد قائمی شعری از محمد قائمی
کنارتر از هر چه برادر
مرگ، خودش را به قالب تهي جا مي زند و درجا
زده ام به هيپنوتيزم و پاک کردن ...
در حافظه ام مسجد و قبر ...

ادامه ...
شعری از ارسلان چلبی
ترجمه ی فرهاد لطفی
7 بهمن 96 | ادبیات کردستان | فرهاد لطفی شعری از ارسلان چلبی 
ترجمه ی فرهاد لطفی
بر بلندای قلەای بە پرواز در‌می‌آید
آتش در نگاهش آشفتە میشود
بالهایش سایەایست بر فراز این اقلیم
چشمهایش در بلندیها ...

ادامه ...
شعری از سيد مهدی اصغری
5 بهمن 96 | قوالب کلاسیک | سيد مهدی اصغری شعری از سيد مهدی اصغری
... درد اینجاست که یکی را عشق
پیر کرده است و تو نمی بینی
ته بن بست و بوسه دادنتان
گیر کرده است و تو نمی بینی ...

ادامه ...
روانکاوی و ادبیات
آسیه حیدری
5 بهمن 96 | اندیشه و نقد | آسیه حیدری روانکاوی و ادبیات
آسیه حیدری
ارتباط بین روانکاوی و ادبیات از ارتباط بین روانکاوی و دیگر علوم انسانی نزدیک تر و عمیق تر است چرا که در حقیقت هردو این علوم ناگزیر از بیان، کلام و تصویر و تخیل اند. پس برخوردشان حتما و قطعی است. تردیدی نیست که ادبیات دینی بزرگ بر گردن روانکاوی دارد. زیرا ورود و دخالت روانکاوی در امر ادبیات سبب شد تا روانکاوی از نقش درمانگری خود( درمان آسیب های روحی) فراتر رفته و به دنیای تئوری های خلاقیت ادبی ورود کند ...

ادامه ...
سروده ای از ژان لورن
برگردان از محمد زیار
5 بهمن 96 | ادبیات فرانسه | محمد زیار سروده ای از ژان لورن
برگردان از محمد زیار
چونان یکی برکه دور غرق در مهتاب
گذشته در سایه فراموشی بر من رخ می نماید
جانم در میان نی ها، نعش کفن پیچیده ای است ...

ادامه ...
شعری از سریا داودی حموله
4 بهمن 96 | شعر امروز ایران | سریا داودی حموله شعری از سریا داودی حموله
براي اين همه گور
مرثيه اي نمي سوزد
به من بگو
ستاره دميده ست /به دهان ها ...

ادامه ...
داستانی از کیتسانا دانگلومچان
ترجمه ی محسن شعبان
4 بهمن 96 | ادبیات جهان | محسن شعبان داستانی از کیتسانا دانگلومچان
ترجمه ی محسن شعبان
کیتسانا دانگلومچان Kitsana Dounglomchan یکی از افسران نیروی هوایی آمریکا است. وی مدرک لیسانس خود را درزمینه فناوری شبکه و رسانه‌های دیجیتال در سال 2015 اخذ کرد. هر هفته مطلبی درزمینه مسائل اجتماعی در روزنامه Clovis News Journal به قلم وی منتشر می‌شود. "پدربزرگ" داستان کوتاهی است که توسط وی در ماه فوریه 2017 در مجله ریدرز دایجست Readers Digest منتشر شده است ...

ادامه ...
شعری از جواد کاظمینی
3 بهمن 96 | قوالب کلاسیک | جواد کاظمینی شعری از جواد کاظمینی
من را کلاغی می فشارد زیر پرهایش
از شاخه ای افتاده ام با برگ و برهایش
در چشم هایت یک بلیط بی مجوز هست
(من غیر قانونی ترین مردی که میخواهد) ...

ادامه ...
شعری از آلان پری
ترجمه ی ارسلان چلبی
3 بهمن 96 | ادبیات کردستان | آلان پری شعری از آلان پری
ترجمه ی ارسلان چلبی
آلان پری، شاعر و مترجم متولد شهر سلیمانیه در کردستان عراق و مقیم کشور دانمارک، وی تاکنون دو مجموعه شعر نو کردی را به چاپ رساندە است. همچنین چندین کتاب را از دانمارکی به کردی ترجمه و تالیف کردە است. نامبردە عضو قلم دانمارک می‌باشد و در این زمینه در سالهای اخیر در همه فعالیتهای این سازمان نقش موثر داشته است ...

ادامه ...
شعرهایی از ماریو براسار
ترجمه ی آسیه حیدری
3 بهمن 96 | ادبیات فرانسه | ماریو براسار شعرهایی از ماریو براسار
ترجمه ی آسیه حیدری
ماریو براسار نویسنده و شاعر اهل کِبِک در سال ۱۹۷۸ زاده شد. اولین مجموعه شعرش در سال ۲۰۰۳ به بازار آمد. وی در سال ۲۰۱۲ سومین مجموعه شعرش را راهی بازار کرد که جایزه امیل نلیگان و بسیاری ار جوایز ادبی دیگر را از آن خود کرد. ماریو برانسار، علاوه بر کار شعر دستی بر ادبیات نوجوان نیز دارد و آثار بسیاری را در حوزه نوجوان به چاپ رسانده است ...

ادامه ...
شعری از سامان اصفهاني
2 بهمن 96 | شعر امروز ایران | سامان اصفهاني شعری از سامان اصفهاني
از پنجره‌اي كه در كسالت سايه‌اش
عفونت آفتاب گرفته بود،
به تو رسيده‌ام؛
به دقت هر آجر؛
كه پشت تمام ديوارهايت ...

ادامه ...
معرفی رمان "مه‌مانی" نوشته ی احمد درخشان
اسماعیل زرعی
2 بهمن 96 | معرفی کتاب | اسماعیل زرعی معرفی رمان
برای ایجاد تعلیق نیازی نیست صفحاتی از این کتاب را بخوانی و کم‌کم توی دام داستان‌نویس گرفتار بشوی. احمد درخشان با عنوان داستان‌ِ بلندش از همان اول برای مخاطبش چالش ایجاد می‌کند: مه‌مانی.
مه‌مانی یعنی چه؟ منظور‌ِ نویسنده مهمانی بوده؟... مه مانند بوده‌، یعنی شبیه‌ ماه؟... مامانی‌، یا اصطلاحاً همان بچه ننه بوده؟ چه بوده؟
چالش بعدی، بی‌‌فاصله موقعی ایجاد می‌شود که می‌بینی بجای بخش و فصل‌، از عنوان «گذر» استفاده شده است. جدا از معنی‌ِ گذشتن‌، عبور کردن‌ ...

ادامه ...
شعری از آرش سیفی
1 بهمن 96 | قوالب کلاسیک | آرش سیفی شعری از آرش سیفی
ای غصه دار! چوبه ی از قد بلند تر!
ای دارِ غصه! خونِ دلِ - روی بند - تر!
پیراهنِ دریده ی از تن لوند تر!
ای غرق هر چه مشکل و مشکل پسند تر!!
ابرِ درونِ آب، دو تا چشمِ خونی ات ...

ادامه ...
شعری از تیرداد آتشکار
1 بهمن 96 | شعر امروز ایران | تیرداد آتشکار شعری از تیرداد آتشکار
دست
تیر مبدل است
کاملنِ نخاع فاصله
لهجه‌ی لامع
روحِ رسیده ...

ادامه ...
خانه‌ام ابری است
بیانیه شاعران و نویسندگان در اعتراض به تخریب خانه ی نیما
1 بهمن 96 | بازتاب | پیاده رو خانه‌ام ابری است
بیانیه شاعران و نویسندگان در اعتراض به تخریب خانه ی نیما
شاعران، نویسندگان، مترجمان و فرهنگیان و هنرمندان ایران دوشادوش مخاطبین و علاقمندان به آثار نیما یوشیج اعتراض و در خواست خود را در خصوص خانه‌ی نیما یوشیج (واقع در محله تجریش تهران ،خیابان دازشیب، خیابان رمضانی، کوچه رهبری) به شرح زیر اعلام می‌نمایند:
1 - ضمن درخواست نشر متن کامل رای دیوان عدالت اداری و دلایل خروج خانه‌ی نیما یوشیج از ثبت ملی ، جهت روشن شدن اذهان عمومی، از سازمان میراث فرهنگی می‌خواهیم در خصوص چگونگی خارج شدن خانه‌ی نیما یوشیج از ثبت ملی توضیح دهد که ...

ادامه ...
شعری از احمد طباطبایی
30 دی 96 | شعر امروز ایران | احمد طباطبایی شعری از احمد طباطبایی
پاشیدن گلو
از تحمل زیادِ کم‌تر از پاشیدن گلو
صورتی عور
چپیده در آینه‌ای دیرتر اما مرطوب ...

ادامه ...
شعری از فاطمه قائدی
30 دی 96 | قوالب کلاسیک | فاطمه قائدی شعری از فاطمه قائدی
من که کاری نداشتم به خدا او خودش قصد کرد من باشم
تار من را به پود باران بست تا که پاییز پیرهن باشم
خاکم از ریشه های تاک گرفت عسل و انگبین به خاک گرفت
زیر و بم دادو ..سینه چاک گرفت قوس ها داد تا که زن باشم! ...

ادامه ...
شعری از ژول سوپرویل
ترجمه ی دکتر محمد زیار
30 دی 96 | ادبیات جهان | محمد زیار شعری از ژول سوپرویل
ترجمه ی دکتر محمد زیار
آه چقدر در آغوش کشیدن مادر دلپذیر می تواند بود
با او خندیدن، دست هایش را نوازش کردن
و با هم نیایش کردن و سر بر سینه اش گریستن ...

ادامه ...
شعری از محمدرضا طاهری
26 دی 96 | قوالب کلاسیک | محمدرضا طاهری شعری از محمدرضا طاهری
وقتی آن کبریت را بردی میان خرمنت
منتظر بودم که این آتش بیفتد گردنت
خون ما آرام جاری بود در رگ هایمان
خواستی تا لکه ای باشد به روی دامنت ...

ادامه ...