شعری از گوستاو فرودینگ
ترجمه ی رضا ارجمند

تاریخ ارسال : 4 مرداد 04
بخش : ادبیات جهان
گوستاو فرودینگ (Gustaf Fröding) متولد ۲۲ اوت ۱۸۶۰ در آلستر (Alsters herrgård)، نزدیکی شهر کارلستاد در منطقه ورملند. مرگ ۸ فوریه ۱۹۱۱ در استکهلم. او یکی از شاعران برجسته و محبوب سوئد است که بین سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۱۱ زندگی میکرد. شعرهای او ترکیبی از زیبایی موسیقایی، احساسات عمیق، طنز و تفکر فلسفی هستند.
این شعر Strövtåg i hembygden (گشتی در زادگاه) توسط گروه Mando Diao بهصورت آهنگ اجرا شده و با استقبال نسل جوان امروز سوئد روبرو شده است.
گشتی در زادگاه
در ابرها، مهی است درخشان
و دریاچه چون آینهای نرم میتابد.
نور، کرانهها و دماغهها را در آغوش گرفته
و آنسوتر، جنگل باشکوهی ایستاده
پشت چمنزارهای لرزان تابستان.
هوا پر از آواست — زمزمه، ترانه،
و شادمانی، که از زمین و آسمان برمیخیزد،
چونان پژواکی در کوره راههای جنگلی،
چون سرودی در لبریز غروب.
با دلی پر از شوق، از خانهای به خانهای میگذرم،
بیآنکه جایی بمانم؛
چه خانه آنجاست که دل در آن جا مانده،
نه آنکه انسان در آن سکونت دارد یا دارایی.
با تابستان و آواز نسیم،
زادگاهم با لبخند به استقبالم میآید.
سلام بر تو!
خانهی پدری کجاست؟
پشت ردیف افراها، جای آن خالی ست.
تهیست، سوخته، ویران و خاموش؛
صخرهای برهنه اکنون جای آن را گرفته.
و بر فراز آن، نسیم، خاطرات را با خود میبرد،
و یاد، تنها چیزیست که باقی مانده.
میبینمش، گویی دیواری سفید
و پنجرهای گشوده بر آن؛
از درون، نوای پیانویی به گوش میرسد
و قطعهای شاد، با آوایی سرخوش.
انگار که صدای پدرم باشد،
روزگاری که هنوز جوان و شادمان بود،
پیش از آنکه آوازش در سینهی بیمارش خاموش شود
و زندگیش باری سنگین شود از غم.
تهیست، خاموش است؛
دلم میخواهد کنار دریاچه رها شوم
و صدای او را بشنوم،
که از گذشتهها میگوید،
از آنچه بر درهی آلستر رفته.
پاسخش میآید، غمگین و آرام،
چنان آهسته که گویی رؤیاست:
«بیست سال گذشته، همه چیز در باد پراکنده،
مرده، به خاک سپرده، و فراموش شده.
آنجا که چهرهها و چشماندازهای آشنایش را به یاد داری،
اکنون سکوتیست خالی، برهوت.
و لالایی ابدی من،
تنها یادگارِ آن روزگاران در درهی آلستر است.»
لینک کوتاه : |
