داستانی از محمود رمضان‌زاده
4 مرداد 04 | داستان | محمود رمضان‌زاده داستانی از محمود رمضان‌زاده
نگاهم كه بالا مي‌آيد، در چهره عروس خيره مي‌شوم؛ ته‌ريشي جو‌گندمي دارد. بيشتر كه زل مي‌زنم، خودش است، مدير مسؤول روزنامه كه شيفون به تن كرده است ...

ادامه ...