شعری از زهرا حیدری
تاریخ ارسال : 25 آبان 96
بخش : شعر امروز ایران
از آبهای پر از کوسه میآید
من از خوابهای عمیق بی رویا
او از دهان بی خاطره
من از تابستانی فراخ
چگونه قرار بگیرم در تاریکی چینهدان
انگشتانم را فریب بدهم
با انگشتانم فریب بدهم
و پشتههای کشته را ندیده بگیرم
ببین چطور میتپد این هسته مقاومت
این بستر رویدادهای عظیم
این قلعه هزار اسب...
در حافظه درختها میچرخم
سرتاسر مسیر کوهستانیست
و در ریشههای شهر خدائیست
که نمیتواند از آوندها بالا بیاید
و به تجلی بنشیند در هلوی زعفرانی معطری
سرتاسر مسیر کوهستانیست
و سایه پرندگان بی وطن
از روی کلماتم
عبور میکند.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه