شعری از مبین اعرابی
تاریخ ارسال : 9 آذر 96
بخش : شعر امروز ایران
آهنگی که زمزمه میکنی
خانه را بزرگ میکند
جا باز میشود برای رقص
دریا راهش را باز میکند از بین ساختمانها
و خود را میرساند پایِ پنجره
رقص
گرم و سوزان
جاری میشود در گرامافون طبقهی پایین
و پیرزن همسایه
ورق میخورد با آلبومها
رقص
میپیچد در هوای ساحلی
و خاطرهی کبوترها از بام
به آفتاب کوچ میکند
رقص
محله را پر میکند و درختانِ هندسی پارک
تا اوج تماشا
جنگل میشوند
رقص
خورشید خستهی غروب را
تا ساعتی بر شانههایش نگه میدارد
کمی اگر بیشتر برقصیم
دریا بر تنِ شهر میبارد
و شالیزار
زیباترین آوازهایش را به سفرهها میرساند
کمی اگر بیشتر برقصیم
زمین
لباس هزارتکهاش را درمیآورد
بر مرزهایش مرهم میگذارد
و مهمانیِ بزرگ آغاز میشود
کمی اگر بیشتر...
میگویی دیر شده
میروی دریا را به خانهاش برسانی
خورشید را در آغوشت بخوابانی
شب میماند و برنج سوخته
شهرِ خاکستری
و کبوتری که تا سحر خود را به پنجره میکوبد
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه