نگاهی به غزل های فاضل نظری
حمزه شربتی


نگاهی به غزل های فاضل نظری 
حمزه شربتی نویسنده : حمزه شربتی
تاریخ ارسال :‌ 25 تیر 96
بخش : اندیشه و نقد

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود...



وصف معشوق و توصیف رابطه ی عاشقانه با وی از دیر باز یکی از موضوعات غزل فارسی بوده است. و با تغییرات اندیشه  و  شرایط حاکم در ایران ، این توصیفات نیز دچار تحول می شد. در دوره ای که عرفان بر جامعه حاکم بود وشعر شاعران نیز هسو با تفکر غالب می چرخید و ناگزیر در شعر این شاعران با معشوقی آ سمانی و دست نیافتنی روبرو می شویم که بری از عیب است  و بیشتر از خصوصیات اثیری وی  سخن در میانه است تا خصلت انسانی اش...
در دوره های بعدی و با حضور شاعرانی چون خاقانی و سعدی، معشوق از آسمان پا به زمین می گذارد. معشوق در این دوره دارای احساسات و خصوصیات آدمیان است . این معشوق بیشتر اینچنین توصیف شده است که: ( بسیار زیبا است و قدی چون سرو و صورتی چون ماه دارد و عاشق کش و عیار است و بی وفا و جفا کار و با زیبایی خود عاشقان را گرفتار می کند و بعد با بی توجهی به عاشق و توجه به رقیب ؛ عاشقش را می آزارد.)
کار عاشق هم چیزی جز این نیست که( جفا کشد و دم نزند و وفادار باشد زیرا هر چه از دوست رسد نیکوست و دشنام یا دعای او خیر محض است و  بوسه یا جور او عین عدالت است که او حاکم است و کس را بر در او جای اعتراض نیست)
حافظ تنها شاعری است که گل معشوق زمینی و الهی را به هم آمیخت و در طربخانه ی ذهن والای خود معشوقی خلق کرد که از هر سو که به نوصیف وی بنگری قابل تاویل و تفسیر باشد.
با این مقدمه به نقد و بررسی غزل آقای نظری می پردازیم.
در غزل ایشان با توصیف معشوقی زمینی هم ردیف با معشوق وصف شده در اشعار سعدی و خاقانی طرفیم. اما بس جای عجب است که گذشته وصف معشوق به تقلید از قدما و تکرار پیش پا افتاده ی مضامین؛ ترکیبات شعری و تصاویر ارائه شده نیز گرته برداری از متون گذشته است و چندان در این امر سهل انگاری به کار رفته است که غزل تبدیل به تدوینی از ابیات پراکنده ی شاعران کهن شده تا شعر شاعری معاصر.
در این نقد و بررسی ابتدا بیتی ازغزل آقای فاضل نظری عنوان می شود و سپس تصاویر و ابیات معادل بیان می گردد.
غزل اینگونه آغاز می شود:
1-    چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری است
جای گلایه نیست که این رسم دلبری است
وصف معشوقی است بی وفا که با عاشق نشسته است و دل پیش یار دگر دارد. هم عاشق را کنار خود دارد و هم به فکر رقیب است. اهل فن می دانند که نمونه اینگونه توصیفات به وفور در ادبیات موجود است و به جهت آنکه سصخن به درازا نکشد تنها به بیان چند نمونه قناعت می کنیم:
-    با من نشسته ای و دلت جای دیگر است( حمید رضا آقا مهدی)
-    زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب/ اینچنین با همه در ساخته ای یعنی چه( حافظ)
-    آب آیینه ی عشق گذران است/ تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است/ باش فردا که دلت با دگران است( فریدون مشیری)
-    من در میان جمع و دلم جای دیگر است( سعدی)
در مصراع بعد نیز مفعوم تسلیم تداعی می شود. زیرا عاشق می داند که راه و رسم دلبری همین است که جفا کند و او وفادار باشد:
-    طریق عاشقی و رسم دلبری این است/ که ما وفا بنماییم و او جفا بکند( فروغی بسطامی)
-    جان و دل ما برده ای این است رسم دلبری( امیر خسرو دهلوی)
2-    هرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آینه ها زود باوری است
در این بیت نیز جلوه ی دیگری از معشوق شاعر آشکار می شود که مخاطب ایرانی را به یاد زن لکاته در بوف کور می اندازد. زنی که به همه نظر دارد و ده رنگ است و با همه یار:
-    هر زمان با دگری دست و گریبان باشی( بافقی)
-    همه جا با همه کس یار نمی باید بود( بافقی)
-    از این ده رنگ تر یاری نپندارم که دارد کس( خاقانی)
در مصراع زوج هم شاعر سادگی خود را ملامت می کند:
-    من سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم( جنتی عطایی)
-    تو دونسته بودی چه خوش باورم من/ شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من( مینا جلایی)

3-    مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است
سهم برابر همگان نا برابری است
این بیت نیز ادامه ی وصف معشوق جفا کار  است که بر همه مهر افزون دارد و به عاشق جفا پیشه کرده است.
-     ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف( سعدی)
-    با دشمنان موافق و با دوستان به خشم( سعدی)
پارادوکس مصراع زوج هم تقلیدی خفیف از حافظ می باشد:
-    دلا منال زبیداد و جور یار که یار/ تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست( حافظ)

4-    دشنام یا دعای تو در حق من یکی است
ای آفتاب هر چه کنی ذره پروری است
این بیت یک مفهوم عاشقانه دارد و آن اینکه هر چه از دوست رسد نیکو است. دشنام یا دعا غرقی ندارد و هر چه یار با عاشق کند عین عنایت است:
-    اگر دشنام فرمایی وگر نفرین، دعا گویم/ جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخارا( حافظ)
-    دعایی گر نمی گویی به دشنامی عزیزم کن/ که گر تلخ است، شیرین است از آن لب هر چه فرمایی( سعدی)
-    محبتی هم اگر داشتی به من نه سزاست/ کرامتی است که در ذره پروری داری( مهدی فرجی)
-    پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد( حافظ)

5-    ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت جواب سبکسری است
اینکه جواب سبکسری یا حماقت و نادانی گاهی سکوت است نیز از جمله ضربالمثل های مشهور زبان فارسی است از مثل معروف ( جواب ابلهان خاموشی است) گرفته نا این بیت مولوی:
گفت او را نیست الا درد لوت
پس جواب احمق اولیتر سکوت
به هر روی گرته برداری و قلم زنی از روی آثار وزین کهن به خودی خود عیب نیست؛ البته تا جایی که کار به تقلید نکشد و اثری نوین خلق گردد و رد قلموی شاعران در اثر نو هویدا نباشد.

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :