شعری از فردین نظری


شعری از فردین نظری نویسنده : فردین نظری
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

چه كاشتي در اين مزرعه پنبه

كه حاصل اش

اين همه تيغ است

اين همه تبر.

 

2

 

فاحشه اي كه مدام سيگار مي كشيد

گفت

من يه سيگارم ، كه لاي لباي شهر

خاكستر مي شه .

 

3

 

تو را كه ديدم خون دماغ شدم

گفتند كسي كه خون دماغ شود مي ميرد

اما من نمردم

تو نخواستي كه من بميرم.

 

 

4

 

نه معشوقه اي نه روسپي بزرگوار اما

عشق مي كنم در ايوان چشم هايت

راحت ات كنم

بي همه چيز هم كه باشي

انگشت هايي داري تا كتاب هاي مرا ورق بزني .

 

 

5

 

بيتوته كرده بودم ميان ران هات

وقتي عكس مرا به سينه مي فشردي و برايم قهوه مي ريختي

كه گفتم

تلخ.

 

 

 

6

 

اين اسب رام نمي شود

يا ولش كن

يا ماشه را توي دهانش بچكان .

 

 

 

7

 

اگر اين چشم ها نبودند

جهان چه مي توانست باشد

جز نقطه اي كور

كه بر مدار صفر درجه مي چرخيد .

 

 

8

 

دوست سياه من

نگران نباش

جهان به سمت تو پيش مي رود .

 

 

 

9

 

گفتي بند كفش هايت را نبند

و اين يعني كه دوستم داري.

 

 

 

10

 

نگران نباش

دلواپسي

آغوشمان را چسب ناك تر مي كند

و به دريا كه مي زنم تو قايقي

آفتاب كه برسد

لنگر مي اندازيم و تو آن قدر طول مي كشي در من

كه انگار تمام تاريخ را

زن من بوده اي .

 

 

11

 

ما مثل بستني آسيب پذير شده ايم .

 

 

 

12

 

فاحشه ها

خواهران تني من اند

قديسه هايي كه كلاه سرشان مي رود

كلاه از سرشان برداشته مي شود

و برايشاان كلاه جديد سفارش مي دهند .

 

 

13

 

تو گول خوردي

رفتي

اما

با مردي كه عجيب شبيه من بود .

 

 

14

 

ماه را ميله هاي پنجره ام

تكه تكه مي كنند

تا اين تنها من نباشم كه

تكه تكه مي خوابم .

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :