شعری از رضا آشفته


شعری از رضا آشفته نویسنده : رضا آشفته
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

بداهه از من يعنی مرگ تو

 

زنگ به صدا در می آيد

ارتعاش مرگ و زندگی

موجی فروخورده از دريا

پاهای خيس و دردناک از رماتيسم

هجرت دوباره و صيد ماهی

 

 

زنگ به صدا در می آيد

از خوابم دل نمی کنم

شايد افسردگی

تيره و تار همه ی آن خلا قابل ديدن

ترکم می کند

بيشتر از گذشته تنهايم

 

زنگ به صدا در می آيد

چای نريخته در فنجان لب پر

حصار مهر تو از می رمد

تاکنون خفته ام در بيداری

يادت مرا فراموش

برنده ام در مسير بازندگی

 

زنگ به صدا در می آيد

دلبر شيرين سخن من

ترانه ات شاه بيت غزل های نخوانده ام

تکرار من از می گريزد

لابد تو مريضی و من بی خبر

دردم دل تو را به تاپ تاپ می اندازد

بلند اختران بند آويخته از حسرت زندگی

 

زنگ به صدا در می آيد

جام من از ديدار تو تشنه می ماند

کندوی شيرين تر از عسل

مرا در خود گم می کنی

جغرافيای بی محور تو

اينک را درياب

به من بگو چرا ؟

انديشه ی تر از خيس تفاوتی می بينی

گيجاگيج تو مانده ام نقطه ی تاريک

 

زنگ به صدا در می آيد

مرا از خود بی تاب کرده ای

سوار بر تاب کودکانه ات ياد می کنی

تو را که من می دزدم از خيال تو

شاید تدبير اينک را بدانی

در مهر اساطيری آناهيتا

بد اقبال مردی که

زنش را در چهارراه جا می گذارد

به هوای تازه ات شايد

 

زنگ به صدا در می آید

ناقوس فراموشی های من

و ناگهان مرگی از تو در بر من

خیالم پاک از این همه دوری ات

باطل نمی شوم در بطالت روزها

شب را به خاطر دارم

و گل لبخند تو البته خوش سیمایی

و می درخشی در پس آفتاب

عکس را نمی گویم و خود را می هراسانم شاید

به دل نگیر که قلبت می تپد

برای من آویخته به بندی از مهتاب

 

زنگ به صدا در می آید

به آسمان دلم می آویزم

خاطرات خوش تو را اینک

تدریجا از من می روی بیرون

یک دایره بی رنگ

سرخ گونه هایم از سرمای درون

هیچ آتشی مرا نمی خواند

گرم گرم گرم

نمی شوم بی صدایت

زنگ می زند در گوشم

خوابیده بیدارم

از من به ایستادگی کوه

 

بداهه از من یعنی مرگ تو

زنگ به صدا در می آید

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :