شعری از ژاله سیفی


شعری از ژاله سیفی نویسنده : ژاله سیفی
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

تیر می کشم

و هیچ شباهتی به انسان های زمینی ندارم

پشت آکواریم جا خورده ام

و عاشق همین ماهی کوچولو

حالا این کوچولو

و یار دارد

به اسکناس های کاغذی عمامه دار

به ویلچر پدرش

به پاهای سفید بی مو

که پشت درهای بسته عقب گرد می زنند

حوصله ام سر می رود

و مرد خواهد آمد

با ترازویی که روی کفه اش

                                 زن باله می رقصد

و مرد خواهد آمد

با غیرتی که در پیچ سیبیل هایش

                                      زن تاب خواهد خورد

 

گفتم : قبلتُ

 

و کامل شدم    مثل یه زن

مثل نیم رخ ماه     در دنده ی چپم

خالی شدم

از تقارن

از خط های موازی

که به مرز هم آغوشی نمی رسند

فرقی نمی کند

جمله ها را چگونه کنار هم بچینم

به هر حال تیر      تیر است

و قلبم از تیر آهن نیست

ببین

این جسم بی جان     چگونه  تیر می کشد

تیر می کشد

از دست های بسته شده

                        به تیرک های قانون و اعدام

تیر می کشد

از عشق

از استخاره ی بی وقت مادر

و مردی که از لابه لای آیه های مقدس توی آغوشم افتاد

افتاد

و پر شدم از درد

از این ژست رسمی

که در هر محکمه ای

بارها و بارها

زن را تکثیر می کند.

 

 

 
شعرهای پیشین ژاله سیفی در پیاده رو : 

 

 

 

ندا آقا سلطان را می شناختم

دلم برای سلام کردن دوباره اش تنگ شده است

برای سینه اش شلیک می شوی

و ما عادت کردیم

به رنگ خیابان های آسفالت    

  خرما و چای احمد

روز سومش نیستم

چگونه می شود

پلو باشد و زرشک

گوشت سرخ عزیزم

زیر دندان های الله اکبر

که نرم و نرم تر می شود

چشمهایم را می مالم

گریه هایم را در آستین چال می کنم

ما سیاه را با تخته سیاه

آزادی را با گچ های سفید هجی کردیم

و تو درساحل دریای سیاه

 هر روز سینه هایت را برنزه می کنی

گاهی زبان آدم دچار لکنت می شود

انگار بغضی کم است

چتری می خواهد باز شود

تا باران گیلان عقده هایش را خالی کند

ساده بگویم

دیگر ندا نیست

سازش را بزند

آوازش را بخواند

دو شمع به پای رقاصه ها روشن می کنم

تا باد این ترانه ی آزادی را

گرداگرد جهان بچرخاند.

                                                                                          مرداد 88

 

 
 

 

تق تق
 
 
شناسنامه ام را طاق زده ام
با صدف های ساحل قانقاریا
هیچ پرنده ای نام پدر را کوچ نکرد
از هر طرف این درخت کریسمس که می افتم
سال تحویل نمی شود
با قباله های مسیح تمام جهان را صلیب می زنم
می ترسم از قبیله ی مورچه ها
که شام آخر    هی تمام نمی شود
هیچ یدبیضایی از پشت بیضه های مرد بیرون نپرید
می زنم کانال بعدی
تسبیح برای چرخاندن است
بعدی
کلاه شاپو برای گرفتن باج سیبیل
بعدی
که منم
با کسل های زنانه
با گیپور و منجوق
مناره ها را چفت می کنم به خدا
شیهه می کشم
گربه ی روی نقشه می ترسد
راه که گم شود
چراغ زنبوری دهان هیچ کندویی را شیرین نخواهد کرد
سیب که افتاد 
ایران زیر کرسی بود
جهان می درخشید زیر فرش کاشان
حالا در را باز کن
مورچه ها
اهلی طواف من شده اند
 
 

(1)

یکی پس از دیگری زمین می خوریم
طالع نحس روزمرگی
پنجره ی نیم باز خاطره ای تلخ است
کودکی پشت تپه ها
زیر مهی خفیف لاف می زند
ارتفاع چیزی نیست جز پرنده ی شکسته بال
روز و شب
مدوریم در خود
کرکره ها که بالا می روند
خر خره ها در ناشتای صبح
تکا لیف شب را خط می زنند
توپی شیشه ی پنجره را
به رسم یاد بود می بوسد
به توپ که نگاه می کنم
جهان درون دروازه ای خالی چرخ می خورد .


 (2)

صندلی ها را می چینم
یکی پس از دیگری
سکوت در ردیف اول
زن در وسط
و ردیف آخر آزادی
ابری تیره روی صحنه چتر می شود
پچ پچ وصدای زن
پچ پچ و حقوق زن
پچ پچ و رنگ موی زن
پچ پچ و دست مزد زن
و بعد
چند دقیقه آنتراکت
 
وکیلم!!!
طپشی داغ در توری سفید نقش می بندد
عرقی سرد بر پیشانی عاقد می نشیند
ومگسی که روی شناسنامه می ریند
چراغ ها روشن می شوند
زن در پوست مرد گم شده است.
   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : محمد علی نوری - آدرس اینترنتی : http://horiz.blogfa.com

سر دبیر محترم چند دقیقه وقتتون رو برای شعرای من بزارید www.horiz.blogfa.com

ارسال شده توسط : فخرالدین احمدی سوادکوهی - آدرس اینترنتی : http://www.faryad54.blogfa.com

http://www.faryad54.blogfa.com
با درود رفیق
هم از شعرهایت خوشم آمد و هم از شهامت سرودن و از اینکه بخودت دروغ نمی گویئ و خودت را سانسور نمی کنی. این زیباست. چقدر زیباست انسان عقیده اش را زندگی می کند!!
آفرین رفیق
بدرود

ارسال شده توسط : mehdi elkaei - آدرس اینترنتی : http://

با سلام بسيار زيبا سرودي ميشد حس شما را كاملا احساس كرد.

ارسال شده توسط : mehdi elkaei - آدرس اینترنتی : http://

با سلام بسيار زيبا سرودي ميشد حس شما را كاملا احساس كرد.