شعری از ستاره انصاری
تاریخ ارسال : 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران
خیالت تخت
خیالت تخت را
رها نمی کند / می کشد
انتظارت را در کش و قوس صبحگاه
با فشردن گلوی بالشی
که تاب نیاورد وزن فکر هایت را .
جیغ می زند با جیرجیرهایی
که درد همبستری ات را
نپذیرفت لااقل
قاب عکسی شود
از شب های با هم بودن که نه
یادگاری
برای بیدار ماندن مادرانی
که هیچ وقت نمی مانند .
خوابیدند و در خوابهاشان
دیدند که ندیدند بزرگ شدیم
وقت آن است که
بازی های کالِمان برسد
به چیدن عشق بازی
و هر طعم دیگری که چشیدند و
هسته اش آرزوی باروری را
نمی خواهد بکارد در بکارت متعارفشان .
تعارف چرا ؟
بگذارید به زایش برسم
نطفه ی شعری از خیال تخت خالی را
که نه در مادری بسته شده
نه از معشوقی بریده .
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه