شعری از شقایق لعلی


شعری از شقایق لعلی نویسنده : شقایق لعلی
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

1

 

 تنهايي ات

بزرگتر از ابعاد اتاق است

و سرنوشم

در ته فنجاني

خلاصه مي شود

كه تو

از خطوط كج و معوج آن

زاده مي شوي.

و تعبير آن

 تلخي زهر آگيني بود

كه بر سر من فرود آمد

پاييز بود

آدمك

ميان شعرهايم

جا نمي گرفت

اكنون

من شاعر شدم

و تو

فراموش.

 

 

2

جهنم:

 

 

 به جهنم

كه ديگر دوستم نداري

و آنقدر اين جمله را تكرار مي كنند

كه خودم به جهنم مي روم.

گر مي گيرم وْ

به توفكر مي كنم

و برايم مهم نيست

بدانم

سوژه ترانه هايت چه كساني هستند

مؤدبانه گريه مي كنم

و آرزوهاي زنانه ام

فرزندان نامشروع مي شوند

تا رفتنم

به جهنم را

حتمي كنند.

 

 

 

3

 

نه، تو حوصله مرا داري

نه من

حوصله تو را

هيچ بهانه اي وجود نخواهد داشت

كه من

به آغوش تو پرتاب شوم

اسپانيا حذف مي شود

من لبخند مي زنم

انگلستان حذف مي شود

تو لبخند مي زني

حتي ايتاليا هم دليلي نمي شود

براي شنيدن صدايت

و من

حكم تيمِ جدولي را دارم

كه به وقت اضافه

دل خوش كرده است.

صداي سوت پاياني

شنيده مي شود.

 

 

4

 

 

هيچ جاذبه اي

مرا

به سوي تو

هل نمي دهد

حتي

شوق چنگ زدن در موهايت

 

 

5

 

 

من صد و چهل بار مردم

و هر بار

با بوسه هاي تو

زنده شدم.

و اينك

كه لبان تو نيست

جرأت مردن ندارم.

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :