داستانی از ذبیح رضایی | |
25 اردیبهشت 93 | داستان | ذبیح رضایی |
![]() |
دم غروب بود؛ یک روز گرم تابستانی که آن سه نفر از لای درختها آمدند بیرون و رفتند توی شهر؛ آدمهایی معمولی که در محلهی فقیرنشینی به نام گِلسفید زندگی میکردند. یکیشان کفش به پا نداشت و میلنگید. به تنگ آمده از گرمای هوا رفته بودند شنا توی رودخانهی حاشیهی شهر؛ شلوغ بود، کفشهایاش را دزدیده بودند. به اولین کوچهای که رسیدند، روی پلههای خانهای نشست. ...
|
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
معرفی کتاب : "یونس شاعر " گذري بر آثار و احوال يونس امره / ترجمه آیدین فرنگی | |
25 اردیبهشت 93 | معرفی کتاب | آیدین فرنگی |
![]() |
یونس امره که در فاصلهی سالهای ۶۳۸تا ۷۲۰هجری قمری در آناتولی زیسته، «اصلیترین نمایندهی زبانهای گفتاری و نوشتاری ترکان اوغوز در آن سرزمین است. او نقش مهمی در شکلگیری شیوهای داشت که اکنون با نام ترکی قدیم آناتولی شناخته میشود. شیوهی مذکور نخستین برگ از دفتر زبانی است که امروز نام ترکی ترکیه بر آن نهاده شده است ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از ناهید پورزرین | |
25 اردیبهشت 93 | داستان | ناهید پورزرین |
![]() |
آنقدر گفتم و غُر زدم و پا کوبیدم به زمین که راضی شد. مخصوصاً وقتی گفتم میخواهم کمک کنم تا تن بابایم توی گور نلرزد؛ دیگر چیزی نگفت. دوست عمو از آن دستکشهای نارنجیرنگی که سپورها میپوشند برایمان آورد و جایی که آشغالهای دیشب را برده بودند، نشانمان داد. عمو گفت: «آستینها و پاچههاتون بزنید بالا، مواظب خوردهشیشهها و آشغالای کثیف هم باشید؛ صدجور مرض میآرن.» ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از حمید پارسا | |
25 اردیبهشت 93 | داستان | حمید پارسا |
![]() |
هر شب وقتی انگشت سبابهام را از لای توری قفس نمرود رد میکنم و او انگشتام را توی کف دستاش میگیرد و میفشارد، بیاختیار یاد اتفاقهای همهی زندگیام میافتم. یاد بچگی، یاد چشمهای پدرم. فکر میکنم عمرم چه زود گذشت. چه شیرین بود ...
|
|
ادامه ... |
وقتی صدا را مرتکب شدم / مجموعه شعر تازه میثم ریاحی توسط انتشارات نگاه منتشر شد |
|
14 اردیبهشت 93 | معرفی کتاب | پیاده رو |
![]() |
به گزارش سرویس بازتاب ، این مجموعه دربرگیرنده 49 شعر از تازهترین سرودههای این شاعر است که در 94 صفحه گرد آمده است و به تازگی توسط انتشارات نگاه منتشر شده است و در دو محل در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران قابل تهیه است : 1) غرفه انتشارات نگاه : شبستان ، انتهای راهرو 24 و 2) غرفه انتشارات بوتیمار : شبستان ، راهرو 9 ، غرفه 6 ...
|
|
ادامه ... |
رونمایی از کتاب : علی باباچاهی در وضعیت دیگر / گزینش و نقد و بررسی محمد لوطیج | |
14 اردیبهشت 93 | بازتاب | پیاده رو |
![]() |
به گزارش سرویس بازتاب « علی باباچاهی » روز سهشنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت 2 بعد از ظهر در غرفه انتشارات سرزمین اهـورایی حضور داشته و همزمان با رونمایی و عرضهی آخرین کتاب اشعار، نقد و بررسی اشعار خود که توسط انتشارات سرزمین اهـورایی منتشر شده است ...
|
|
ادامه ... |
گزاره های پیوست ( 90 سال شعر نو پارسی ) / اثر علی باباچاهی به معرفی فرهاد کریمی |
|
10 اردیبهشت 93 | معرفی کتاب | فرهاد کریمی |
![]() |
شیوه تدوین این کتاب ـ فصلبندیها و اسمگذاریها ـ البته با توجه به مقدمه کتاب، گویا کروکی شعر نو فارسی را از دیروز تا اکنون کشیده است تا پژوهشگران با توجه به دقت در طرح این کروکی، به توسعه، گسترش و شرح و توضیحات خاص خودشان بپردازند. ضمن اینکه باباچاهی در این مورد خود در طول سالها دست روی دست نگذاشته: «از گزارههای منفرد» گرفته تا «سه دهه شاعران حرفهای» ـ «شعر امروز، زن امروز» و این آنتولوژی که آثار ۲۸۵ شاعر نوپرداز را در بر میگیرد. ...
|
|
ادامه ... |
دو شعر از گراناز موسوی | |
9 اردیبهشت 93 | شعر امروز ایران | گراناز موسوی |
![]() |
براي پيراهن راه راه
يك راه بيشتر نمانده بود: آن قدر به بيراهه بزند تا پاره شود... ... |
|
ادامه ... |
مجموعه داستان : رازهاي سانتي متري / نوشته مردعلی مرادی به معرفی احمد درخشان |
|
28 فروردین 93 | معرفی کتاب | احمد درخشان |
![]() |
شخصيتهاي رازهاي سانتيمتري درگير بازي دهشتانگيزي هستند كه هستي و سرنوشتشان را رقم ميزند. بازي يكي از موتيفهاي اصلي اين مجموعه است كه در جايي ديگر بيشتر به اين مسأله خواهم پرداخت. رازهاي سانتيمتري به عنوان مجموعهي اول مردعلي مرادي نويد از نويسندهاي صاحب درد و آشنا به الفباي داستان نويسي ميدهد و البته خواندن اين مجموعه داستان خالي از عيش خواندن نخواهد بود.
... |
|
ادامه ... |
داستانی از مردعلي مرادي | |
25 فروردین 93 | داستان | مردعلي مرادي |
![]() |
آن روز با پدرم خیلی کار کردم، قلمها را توی تینر انداختم، سمباده روی دیوار کشیدم، لباسهام رنگي شده بودند. پسر صاحب کار مثل باباش دست به کمر زده بود. زل زده بودند به سقف اتاق! مثل خانم معلمها قدم میزدند. بدم میآمد، گوشهی دویست تومانی خوشگلم را نشانش دادم. ...
|
|
ادامه ... |
سایر صفحات : 123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839404142434445464748495051525354555657585960616263646566676869707172737475767778798081828384858687888990919293949596979899100101102103104105106107108109110111112113114115116117118119120121122123124125126127128129130131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151152153154155156157158159160161162163164165166167168169170171172173174175176177178179180181182183184185186187188189190191192193194195196197198199200201202203204205206207208209210211212213214215216217218219220221222223224225226227228229230231232233234235236237238239240241242243244245246247248249250251252253254255256257258259260261262263264265266267268269270271272273274275276
اینجا و آنجا
- فروغ فرخزاد در «وزن دنیا»
- انتخاب هوشنگ مرادی کرمانی بهعنوان نامزد جایزه لیندگرن
- روایت جمال میرصادقی از محمدعلی جمالزاده
- آیا وحشی سرگردان یزد به آرامش میرسد؟
- انتقاد از سکوت فرهنگستان زبان درباره شجریان
- اعلام نتایج اولیه جایزه «شاملو»
- کسب نوبل برایم دور از انتظار بود
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |