داستانی از قباد آذرآیین | |
28 اسفند 03 | داستان | قباد آذرآیین |
![]() |
حرکت... پیکان کار مشکی مدل 51 ، ازجلو باشگاه اسکواش سابق، به رانندگی سالار تلخزاری...
حرکت... پراید آبی مدل 87 ، از کارخانه ی شیر... پاستوریزه ی سابق ... |
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از ابراهیم دمشناس | |
28 اسفند 03 | داستان | ابراهیم دمشناس |
![]() |
آدمی همیشه چیزی برای گفتن دارد مگر اینکه آدمش را پیدا نکند. سر تکان دادم که نه.
خودش باید میگفت چرا احضار کرده مرا. رئیس دایره بود و ... |
|
ادامه ... |
داستانی از سروش مظفر مقدم | |
28 اسفند 03 | داستان | سروش مظفر مقدم |
![]() |
در آلبوم قدیمی ام، عکس پسر بچه ای را می بینم که با لباس فورم تیره رنگ روی نیمکت چوبی زوار در رفته ای نشسته و چشم های نگرانی دارد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از صمد طاهری | |
28 اسفند 03 | داستان | صمد طاهری |
![]() |
در ظلمات شب همانطور كه روي زيلوي شندره نشسته و پتوي چارخانه را به خودش پيچيده بود، به ديوارِ آجري حياط تكيه داد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از عباس باباعلی | |
28 اسفند 03 | داستان | عباس باباعلی |
![]() |
نمیدانم چکار کنم؟ چه بگویم؟… یک دلاری را که گرفته سمتم بگیرم، یا... از خودم بدم میآید که بِهِش رو انداختهام؛ به چنگیز، که همهی صنف میگویند... ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از حبیب پیریاری | |
28 اسفند 03 | داستان | حبیب پیریاری |
![]() |
ماما هیچ مثل طوبی نیست. برای آدم آبرو نمیگذارد. یعنی جوری مهربانی میکند که تو نتوانی بزرگ بشوی. حالا هی برو و جلویش موزِر بکش به صورتت که بفهمد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از علی جانوند | |
29 اسفند 03 | داستان | علی جانوند |
![]() |
از پله و آخرین پاگرد پایین آمد. از در خارج شد. کیف ساز را روی کولش جابجا کرد و به دور و بر نگاهی انداخت. روزمرهای که پس از جنگ هر روز تکرار میشد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از فاطمه حیدری مراغه | |
28 اسفند 03 | داستان | فاطمه حیدری مراغه |
![]() |
سيني استكان ها دستش بود، به طرف بالكن دويد و براي پيدا كردن ماه چند بار دور خودش چرخيد. چشمهايش سياهي رفت؛ با دست راست ديوار سرد سيماني بالكن را گرفت ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از شراره خانمرادی | |
28 اسفند 03 | داستان | شراره خانمرادی |
![]() |
مثل همیشه، ساعت ۱۱ صبح، با شکمی که حالا کاملاً جلو آمده و دست و پایی ورمکرده از طبقه سوم وارد آسانسور میشوم تا به طبقۀ اول بروم ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از احمد درخشان | |
28 اسفند 03 | داستان | احمد درخشان |
![]() |
اتاقي كه در آن روي تخت نشسته بودم و به صداها گوش ميكردم، گرم و خفه بود. اتاق پنجره نداشت و روزنهي كوچكي كه نزديك سقف رو به سالن بود نه روشنايي ميآورد نه هوا ...
|
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |