داستانی از فاطمه حیدری مراغه | |
28 اسفند 03 | داستان | فاطمه حیدری مراغه |
![]() |
سيني استكان ها دستش بود، به طرف بالكن دويد و براي پيدا كردن ماه چند بار دور خودش چرخيد. چشمهايش سياهي رفت؛ با دست راست ديوار سرد سيماني بالكن را گرفت ...
|
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از شراره خانمرادی | |
28 اسفند 03 | داستان | شراره خانمرادی |
![]() |
مثل همیشه، ساعت ۱۱ صبح، با شکمی که حالا کاملاً جلو آمده و دست و پایی ورمکرده از طبقه سوم وارد آسانسور میشوم تا به طبقۀ اول بروم ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از احمد درخشان | |
28 اسفند 03 | داستان | احمد درخشان |
![]() |
اتاقي كه در آن روي تخت نشسته بودم و به صداها گوش ميكردم، گرم و خفه بود. اتاق پنجره نداشت و روزنهي كوچكي كه نزديك سقف رو به سالن بود نه روشنايي ميآورد نه هوا ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از نگار داوودی | |
28 اسفند 03 | داستان | نگار داوودی |
![]() |
پدر مرده بود. دیشب خوابش را دیدم. توی خواب به من می گفت: دیشب خوابت را دیدم بالرین شده بودی،
بالرین شده بودم ... |
|
ادامه ... |
داستانی از آرش رمضانی | |
28 اسفند 03 | داستان | آرش رمضانی |
![]() |
بخارِ نفسش بر جدارهی داخلیِ سرپوشِ کفنش مینشست و شبنم میزایید. نور رقیق که از سرپوش میگذشت، قطرات ریز شبنمِ نفسش را به چراغهای کوچکی تبدیل میکرد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از رامش زرغانی | |
28 اسفند 03 | داستان | رامش زرغانی |
![]() |
روی صندلی های ردیف اول نشسته بودیم . از توی آینه بزرگ جلوی اتوبوس به راننده نگاه کردم . صورتش گوشتالود بود و ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از مولود سوزنگران | |
2 فروردین 04 | داستان | مولود سوزنگران |
![]() |
دِه را که پیدا کردیم بَمی بود برای خودش. لَنگ رعشه ای، تا سقف و دیوارهایش یکی شوند. از اولین دکان که سر راهمان بود نشانی را پرسیدیم ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از شهاب عموئیان | |
28 اسفند 03 | داستان | شهاب عموئیان |
![]() |
مثل همیشه توی شلوغی بچهها و کارمندان دانشگاه دنبال تو میگردم. کمکم از آمدنت دارم ناامید میشوم ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از منصور علیمرادی | |
28 اسفند 03 | داستان | منصور علیمرادی |
![]() |
سینه ی قایق که بر ساحل شنی نشست، رحمانِ ناخدا عبدالله کُلتش را از پر شال بیرون کشید: خلاص می کنم این ولدالزنا را ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از هستی قاسمی | |
29 اسفند 03 | داستان | هستی قاسمی |
![]() |
گفت: می خواهم دنیا را نجات بدهم گفتم: شاعر که فقط شاعراست گفت: پس تو ندیدی شاعرانی که دنیا را نجات دادند و ...
|
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
- علی مؤمنی در گفتوگو با ایبنا تشریح کرد : چرا یدالله رؤیایی به رغم تمایل، «شعر نوین حجم» را به تاخیر
- بحثی درباره حجمگرایی نوین
- نگاهی تازه به سرودههای نصرت رحمانی
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |