داستانی از علی خاکزاد
30 مرداد 95 | داستان | علی خاکزاد داستانی از علی خاکزاد
بار اولی که مگس قایقران را دیدم،وقتی بود که شب پیش از آن نخوابیده یا کم خوابیده بودم . حالا درست یادم نیست . همیشه بعد چنین شبی کف پاهام سرد می شود و نوک انگشت هام یخ می زند،انگار دست میت باشد . گاه وبی گاه صدای کسی توی گوش چپم می پیچد که ناله و استغاثه می کند وّ یا ندبه . گاهی هم با من حرف می زند ...

ادامه ...
داستانی از احمد تمیمی
30 مرداد 95 | داستان | احمد تمیمی داستانی از احمد تمیمی
- خیلی دوست دارم!
-واقعاً؟ یعنی من رو بیشتر از همه دوست داری؟
-آره!
-اگه راست میگی تا کجا با من می مونی؟
-تا آخر دنیا!
- پس اشتباه می‌کنی! دنیا رو بیشتر از من دوست داری ...

ادامه ...
داستانی از نائله یوسفی
29 تیر 95 | داستان | نائله یوسفی داستانی از نائله یوسفی
روزهای آسایشگاه به شب هایش نمی ارزد. سیاه که بیافتد به راهروها نعمتی است برای خودش. فس فس دمپایی خیس نفرین شده هم دلتنگی یک تیمارستان را به لخ لخ قدم ها می کشد. امان، امان از قیژ قیژ تخت آهنی زمخت صدادار، از هر جایش که بگیری با زبان پیچ و مهره ها یک دنیا حرف دارد ...

ادامه ...
معرفی مجموعه داستان "مها و چند داستان دیگر"
و یک داستان
از هادی هیالی
29 تیر 95 | داستان | هادی هیالی معرفی مجموعه داستان
از میان آثاری که هادی هیالی تاکنون نوشته است « مها و چند داستان دیگر » نخستین کتابی است که او به چاپ می سپارد . "مها" شش داستان کوتاه را در بر می گیرد که صحنه های وقایع شان همه در جامعه عرب خوزستان می گذرد . جامعه ای با جمعیتی قابل توجه و دارای تاریخی گرانقدر و تعداد زیادی تحصیلکرده دانشگاهی که با همه مصایبی که در این مدت بر او رفته پویایی و نشاط خود را همچنان حفظ کرده است و گواه این پویایی هم رشد نسل معتنابهی دست به قلم در سال های اخیر است ...

ادامه ...
داستانی از زینب گشتیل
29 تیر 95 | داستان | زینب گشتیل داستانی از زینب گشتیل
گل که بین دستهاش بالا و پایین می شد و گردن می گرفت،دست فرو می کرد داخل آن. با کم و زیاد کردن قطر و پهناش،دیواره کوزه نازک می شد یا ضخیم. کمال دانه های درشت عرق را گاه با پشت آستین، از پیشانی می گرفت ...

ادامه ...
معرفی کتاب «برگ و باد در دومین طبقه ی پلاک ۳۸» ژیلات تقی زاده
29 تیر 95 | داستان | آتوسا سمیعی معرفی کتاب «برگ و باد در دومین طبقه ی پلاک ۳۸» ژیلات تقی زاده
این داستان همچون سایر نوشته های ژیلا تقی زاده٬ فضایی صمیمی٬ساده٬دلنشین و ملموس دارد.شخصیت پردازی ماندگار و نه تیپ سازی گذرا٬خواننده را بلافاصله بی آن که خود متوجه شود به دل ماجرا می کشاند و آن چنان گرم داستان می شوی که زمان و مکان محو می شود و فقط تو می مانی و دلی که به داستان سپرده ای ...

ادامه ...
داستانی از روناک سیفی
4 تیر 00 | داستان | روناک سیفی داستانی از روناک سیفی
اولین ضربه شلاق توی دستم خورد، وقتی برای مانع شدن از ضربه جلوی صورتم گرفته بودم اما دومی به پایم خورد و زمین افتادم . دردش مثل تیزآب در درونم چیزی را از ریشه کند و سوزاند و زخمی روی پای راستم گذاشت ...

ادامه ...
داستانی از حسین کهندل
14 خرداد 95 | داستان | حسین کهندل داستانی از حسین کهندل
زن سر مرد پنهان‌شده در ذهنش را با وسواس زیاد که از حرکات دستانش پیدا بود بیرون کشید و آن‌را به‌جای سر مردش گذاشت. اما همچون شب‌های گذشته نتوانست آن‌را از تن تنومند مردش جدا کند ...

ادامه ...
داستانی از ماندانا حسن زاده
14 خرداد 95 | داستان | ماندانا حسن زاده داستانی از ماندانا حسن زاده
مدرسه ی فردوسی فاصله ی چندانی با خانه نداشت.همه پچه های محله ی ما در همین مدرسه دوران ابتدایی را می گذراندند.من هم مثل برادران بزرگم در همین مدرسه شروع کرده و وارد کلاس چهارم شده بودم. ...

ادامه ...
داستانی از گلاله جلالي‌زاده
14 خرداد 95 | داستان | گلاله جلالي‌زاده داستانی از گلاله جلالي‌زاده
الا كه فكرش را مي‌كنم او همان‌جا بوده
همانجا بوده ومن نديده بودمش
شايد كنار آن آب سردكن نحس
آن آب سركن نحس كه در آن راهرو باريك بخش ICUدر آن باريك بي انتها چون شبجي در تاريكي ايستاده بود. ...

ادامه ...