داستانی از شهاب عموئیان
2 خرداد 04 | داستان | شهاب عموئیان داستانی از شهاب عموئیان
موبایلم را به سرباز تویِ کیوسک ورودی کلانتری تحویل دادم و به جایش یک تکه چوب کهنه که روی آن ...

ادامه ...
داستانی از شهاب عموئیان
28 اسفند 03 | داستان | شهاب عموئیان داستانی از شهاب عموئیان
مثل همیشه توی شلوغی بچه‌ها و کارمندان دانشگاه دنبال تو میگردم. کم‌کم از آمدنت دارم ناامید می‌شوم ...

ادامه ...