داستانی از فرهاد کشوری | |
29 اسفند 03 | داستان | فرهاد کشوری |
![]() |
اگر بلیط میخریدم، برای رفتن به سینما مشکلی نداشتم و هیچ مانعی سر راهم نبود. اما برای رفتن به باشگاه، به خصوص اگر به مناسبت جشنی، خوانندهای از تهران میآمد ...
|
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از نسترن مکارمی | |
30 اسفند 03 | داستان | نسترن مکارمی |
![]() |
داریم چمدان میبندیم. هر سال همین طور است. سنت دیرینه. سنت فصل است. بهار که میشود آدم در و دیوار خانه را تاب نمیآورد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از مجتبی مقدم | |
29 اسفند 03 | داستان | مجتبی مقدم |
![]() |
باران تندتر شده بود و تکاپوی مردم هم. بیشتر آدم ها می رفتند توی مغازه ها و عده ای هم زیر سایبان ها ایستاده بودند ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از شیرین ورچه | |
29 اسفند 03 | داستان | شیرین ورچه |
![]() |
غروبی روی مبل ولو شده بودم و مجله ورق میزدم که وزوز خرمگسی از پشت پنجرهی سالن، چپید توی گوشم. از بچگی خرمگسهای زیادی کشتهام. یادم میآید بعد از له کردن ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از هستی قاسمی | |
30 آذر 03 | داستان | هستی قاسمی |
![]() |
در تمام این سالها یاد گرفته بودم هیچ وقت منتظر نباشم چون می دانستم آن آدم نمی آید وقتی هم که می آید یا دیر است و یا همه چیزعوض شده است ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از سارا سعدلو | |
30 آذر 03 | داستان | سارا سعدلو |
![]() |
قابچی در سالن فرودگاه ایستاده بود و از پشت شیشهی پنجرهی بزرگی، محوطهی وسیع باند فرودگاه را تماشا میکرد ...
|
|
ادامه ... |
نگاهي به رمان ماخونيك نوشتهي محسن فاتحي احمد درخشان |
|
6 اردیبهشت 03 | داستان | احمد درخشان |
![]() |
محسن فاتحي در رمان ماخونيك تلاش ميكند در امتداد سنن ادبي زبان فارسي بنويسد. او شاهكارهاي ادبي كلاسيك را عرصهاي و آبشخوري قرار ميدهد براي خلق يك وضعيت دوگانه و پاروديگونه. اتفاقات رمان بهنوعي در موازات و محاذات با ماجراهاي اساطيري و افسانوي و تاريخي شكل ميگيرد و جريان مييابد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از عباس محمودی | |
29 مرداد 01 | داستان | عباس محمودی |
![]() |
تام عاشق سينما و فيلمهاى وسترن بود. پسرى دهساله و باهوش با موهاى روشن و چهرهاى خندان. او تخيل فوقالعادهاى دارد، مىتواند فيلم وسترنى راكه دارد براى اولين¬بار مىبيند از ابتدا، پايانش را درست حدس بزند ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از قباد حیدر | |
31 تیر 01 | داستان | قباد حیدر |
![]() |
کاملیا گفت : یک بار دیگر سرت را جلو بیاوری می شکنمش! پرده را رها کردم و آخرین تصویر دیده ام از خیابان این بود! مشت گره شده ی مردی که به سمت فک مردی کوتاه تر از خود رها می شد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از پوروین محسنی آزاد | |
31 تیر 01 | داستان | پوروین محسنی آزاد |
![]() |
کَتی در طبقه اول پاساژ در بالای پله برقی مکث کرد. چه چیزی داشت اتفاق می افتاد؟ ساک دستی صورتی رنگ دستش بود. چندتا کلاف کانوای سوپر کریستال زیتونی، رنگ مورد علاقه اش، توی ساک دستی بود. همان طورکه از پله برقی پایین می آمد در زاویه ی چهل و پنج درجه او را دید. حالا بعد از ده دوازده ماه بهاروند را می دید ...
|
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
- علی مؤمنی در گفتوگو با ایبنا تشریح کرد : چرا یدالله رؤیایی به رغم تمایل، «شعر نوین حجم» را به تاخیر
- بحثی درباره حجمگرایی نوین
- نگاهی تازه به سرودههای نصرت رحمانی
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |