داستانی از سمیه کاظمی حسنوند | |
3 خرداد 00 | داستان | سمیه کاظمی حسنوند | |
روزی روزگاری فرشته پیری بود به نام لیام. او پیر شده بود و یک عصا از چوب درخت گردو داشت و آن را لای پرهایش پنهان می کرد تا وقتی از آسمان بر زمین فرود می آید قوزک پایش آسیب نبیند ...
|
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از گودرز ایزدی | |
31 فروردین 00 | داستان | گودرز ایزدی | |
هُرم خشکی دارد هوا، چه داغی غلیظی بر این نیمکتهای خاکستری نشسته است، ریلها، آنسوتر، دور از هم و غریبانه میروند، تا کجا؟ نمیدانم. آن دورهای دور که پیدا نیست انگار به هم میرسند. اما نه، نمیرسند. من هم که بگویم میرسند، یقین میگوید: نه ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از احمد درخشان | |
2 اردیبهشت 00 | داستان | احمد درخشان | |
زنم ميگويد: اگه درنياد چي كار ميكني؟
«درش ميآرم. بالاخره بايد دربياد كه. زورمو ميزنم.» بوي تينر خفهمان ميكند. پنجرهها را باز گذاشتهايم اما بوي تند و غليظ به جاي آن كه بيرون برود ... |
|
ادامه ... |
داستانی از مصطفی مردانی | |
31 فروردین 00 | داستان | مصطفی مردانی | |
موسیقی ملایمی توی کافه پخش میشد. دوربین را جلوی رویم گرفتم و عکسها را یک بار دیگر مرور کردم. سرم را از بین دستهایم درآوردم و نگاهی به کافه انداختم. فقط خودم بودم که پشت یکی از میزهای داخلی نشسته بودم. یک دختر و پسر هم داشتند ...
|
|
ادامه ... |
داستانی شیرین ورچه | |
30 فروردین 00 | داستان | شیرین ورچه | |
امید گفته بود از سر جاده فرعی تا آنجا چیزی حدود بیست و پنج دقیقه تا نیم ساعت طول میکشد. گفته بود مراقب باشد. راهش پر پیچ و خم است و تابلو ندارد و خیلی جاها دیدش کافی نیست. ممکن است یکهو وانت نیسانی یا کامیونی سر راهش سبز شود و خیلیهاشان ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از سعید شعبانی | |
2 اسفند 99 | داستان | سعید شعبانی | |
روبه روی یکدیگر نشسته بودند . کمرش را زده بود به تنهی کلفت درخت نخل که قد کشیده بود بالای سرشان و سایه اش افتاده بود روی سرشان و نور آفتاب از لای صحف های نخل با سایه روشنش صورت دراز و سرخش را پر چین و چروک و گودی می کرد. ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از سارا شفیعی | |
23 بهمن 99 | داستان | سارا شفیعی | |
وقتی بابای فرهاد تمام دل و روده ماشین را ریخته بود بیرون و داشت تعمیرش میکرد یک پیچ اضافه آمد و افتاد کنار جوی آب روبهروی در خانه ... |
|
ادامه ... |
داستانی از روناک سیفی | |
4 تیر 00 | داستان | روناک سیفی | |
نمیگویم کسی به من سر نزند نمیخواهم حصاری دور خودم بکشم. هر کس هر چقدر میخواهد به این خانه بیاید و بماند. چرا از من میرنجند وقتی تذکر میدهم کمی ملاحظه کنند ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از خاطره دبیرزاده | |
27 دی 99 | داستان | خاطره دبیرزاده | |
5 سال است که از مرگم میگذرد، 5 سال است که قلبم از حرکت افتاده و در شیشهای پر از الکل در یکی از قفسههای آزمایشگاه بیمارستان قلب نگهداری میشود... ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از حمید نیسی | |
18 دی 99 | داستان | حمید نیسی | |
زن دو بشقاب روی میز گذاشت، بشقاب سوم را با کمی مکث در دستش نگه داشت انگاری چیزی به خاطرش آمده باشد بغض کرد، مرد وسایل اتاق پسر را جمع میکرد، زن در چهارچوب در اتاق ایستاده بود. ...
|
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |