داستانی از مرضیه پژوهان فر | |
14 خرداد 95 | داستان | مرضیه پژوهان فر |
![]() |
حتما صاحب مثل همیشه از سر کار بر می گشت و با اعصاب خردی می پرسید : " غذا حاضره یا نه ؟ " خورشید به سوی غرب می رفت که نباشد وآسمان همرنگ نارنج های تازه رسیده شده بود . باید تا هنگام برگشتن صاحب ، تصمیمش را می گرفت ...
|
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از احمد سوسرائی | |
14 خرداد 95 | داستان | احمد سوسرائی |
![]() |
آیش شان بالاتر از آیش ما بود.مال خودش که نه، آیشی که دهقانی گرفته بود.آبی که از بالای رودخانه به شالیزار های ما می رسید، از کناره ی شالیزارش می گذشت ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از شعله رضا زاده | |
10 اردیبهشت 95 | داستان | شعله رضا زاده |
![]() |
بعضی از آدمها هستند که به اندازهی سالها برایشان حرف داری، اما چشمت که به چشمانشان میفتد، لال میشوی...تمام کلمهها از ذهنت میپرند و با خودت خیال میکنی که شاید دفعهی بعد که دیدیشان، حرفهایت را بزنی...دفعهی بعدی که خودت هم میدانی هیچوقت از راه نخواهد رسید. از این آدمها دوروبرم زیاد بود. آنقدر حرفِ نگفته داشتم که گاهی حس میکردم ممکن است ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از خاطره محمدی | |
10 اردیبهشت 95 | داستان | خاطره محمدی |
![]() |
این آخرین قوری چای سیبم بود.عزت خدا بیامرز میگفت: فرنگیس اگه بهشتی وجود داشته باشه حتما طعم چای سیب های تو رو میده.
خودم سیب هارو رنده می کردم، خشک می کردم ،تفت میدادم یکم میخک و هل قاتیش میکردم، انوقت میشد بهشت عزت.بچه ها هیچکدومشون دوست ندارن. ... |
|
ادامه ... |
داستانی از قباد آذرآیین | |
24 اسفند 94 | داستان | قباد آذرآیین |
![]() |
بسکه ازش می ترسیدم، چشمم که گرم شد خوابش را دیدم...می دانستم می آید سراغم...صدای موتور بولدوزرش آشنا بود. انگار بولدوزرش با بولدوزرهای دیگر فرق داشت. اول ها راننده هاش را می فرستاد تا اتاقک هایی که بی خانه ها، شبانه، با چنگ و دندان سر پا کرده بودند ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از مرتضی احمدی نجات | |
24 اسفند 94 | داستان | مرتضی احمدی نجات |
![]() |
پنجره اتاق را باز کرده ام. چشم به راهم تا از راه برسد، صورتش را در حوض بشوید و با آستر کتش خشک کند. حوض با فواره های فیروزه ای، تاجی از کف بر سر دارد. سطح آب موج دارد و دایره ها در هم می چرخند، یکی می شوند، لب پر می زنند و وارد جوی باریکی می شوند ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از اميررضا بيگدلي | |
23 اسفند 94 | داستان | اميررضا بيگدلي |
![]() |
صبح که از خواب بیدار مي شوم سمانه روي تخت نيست؛ رفته به آن يكي اتاق. پيش از اين كه از خانه بیرون بروم بيدار مي شود. بالشتش را مي زند زير بغل و به اتاق خوابمان برمي گردد. مي گويد که شب خوب نخوابیده و امروز کمی دیرتر سرکار مي رود. وقتي دليل بد خوابي اش را مي پرسم مي گويد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از مریم بیرنگ | |
23 اسفند 94 | داستان | مریم بیرنگ |
![]() |
میزم را جا می دهم تو بالکن آپارتمان جدیدم. فکر میکنم با سکوتی که اینجا دارد، حتی میشود تو بالکن موسیقی هم گوش کرد. درش تو آشپزخانه باز میشود، یک در کشویی بزرگ. برمیگردم تو و قبل از اینکه رومیزی اتو شده را بردارم هوس نسپرسومیکنم، نسپرسوی برزیلی. ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از محمدرضا پور جعفری | |
23 اسفند 94 | داستان | محمدرضا پور جعفری |
![]() |
شب رسیدیم. پرهیب چادرسیاه بزرگ را در دلِ سیاهیِ بی پایان دیدیم. با خویشاوندان و نزدیکان فراوان ــ که به سپاهی شکست خورده می مانست ــ به دیدن بی بی می-رفتیم که به سوگ بــرادرشان نشسته بودند .
ازبهرام چنگاییکه کنارمان بودند پرسیدیم: «می-دانیدچندبرادرداشتند؟» گفتند:"همین یکی مانده بودندبا برادر بزرگ ترشان. ده تا دیگر پیشتر خاموش شده اند." ... |
|
ادامه ... |
داستانی از ژیلا تقی زاده | |
23 اسفند 94 | داستان | ژیلا تقی زاده |
![]() |
فردا صبح بودکه پژاره از راه رسید؛ با چمدانی سنگین و آماده ی همکاری با آقای مهراندیش، دوست پدرش. نگاه متعجب او را گذاشت پای این که لابد باورش نشده دختربچه ی آن سال ها این قدر بزرگ و خانم شده. بزرگ آن قدر که آمده به این شهر کوچک مرزی برای تجارت ...
|
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |