داستانی از حمید نیسی | |
18 دی 99 | داستان | حمید نیسی | |
زن دو بشقاب روی میز گذاشت، بشقاب سوم را با کمی مکث در دستش نگه داشت انگاری چیزی به خاطرش آمده باشد بغض کرد، مرد وسایل اتاق پسر را جمع میکرد، زن در چهارچوب در اتاق ایستاده بود. ...
|
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از یوسف شیروانی | |
13 دی 99 | داستان | یوسف شیروانی | |
تب و تاب جنین در شکم کوچکش بالا گرفته بود. لگد می پراند و به زحمتش می انداخت. گرمای مرداد بیداد می کرد و او ناچار بود با شکم برآمده اش پیش برود و خودش را برساند به ایستگاه تاکسی که صد متری آن طرف خیابان بود. ...
|
|
ادامه ... |
ریگ | |
12 شهریور 99 | داستان | پیام پاکباطن | |
«کُره خر پدر سگ!»
و پَس گردنی آبداری که پِسرک پهن زمین شد! مادرش که از فَرطِ عصبانیت چیزی نماندهبود قالب تُهی کند، چشم را بست و دهان را باز کرد: «ذِلم کردی ذلیل مرگ شدهی تخمِ جِن.» «بسه اعظم، خوبیت نداره، اینقدر این بچه رو ناله و نفرین نکن، خدا قَهرش میگیرهها.» ... |
|
ادامه ... |
کلهپاچه | |
20 مرداد 99 | داستان | سیدجمال حسینی | |
بین کلههای گوسفند توی سینی سر پخته شده یک آدم هم دور سینی کله پزی چیده شده بود. کل حسین با ملاقه آبگوشت را روی کله ها میریخت و اصلاً روی خودش نمیآورد و آدمهای بیرون و توی دکان هم روی خودشان نمیآوردند. ...
|
|
ادامه ... |
عروسکبازی | |
1 مرداد 99 | داستان | دنا پرویزی | |
عروسکها را نزدیک ظهر بدون هیچ مزاحمی، اینجا تلنبار میکنند. تارا همیشه در همین گوشه دنج اتاق بازی قایم میشود و بقیه را میپاید. مربی و بچهها با او کاری ندارند. ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از محمود بدیه | |
22 تیر 99 | داستان | محمود بدیه | |
آن ور خيابان، صداي اذان از بلندگوي تكيهي جلو پايگاه مقاومت به گوش ميرسيد.
اين طرف ، چند خانواده، ساكت و بي صدا ، روي سكوي سيماني لب آب ، كناروسائل و لباس شناگرها نشسته بودند . چند نفرهم،چند پله پائين تر... در تاريكي ديده نميشدند ... |
|
ادامه ... |
برنج سرد | |
18 تیر 99 | داستان | نگار داوودی | |
دست راستم را می گیرم به دستگیره ی در و دست چپم را آرام از دستش میکشم بیرون. حالا فقط جای گود شده ای از من روی صندلی ماشینش مانده. و از اینجا، از دوستت دارمی که قبل از پیاده شدنم گفت تا شب، تا کنار او روی مبل نشستنش یا ... |
|
ادامه ... |
زندگی پس از مرگ پدرم | |
14 تیر 99 | داستان | علی خاکزاد | |
حالا پدر همه جا بود، روی دیوار هال عکس بزرگ او بود ایستاده کنار سردار، دست روی شانه¬ی هم، توی بیابانی که نمی¬دانستم کجاست؛ آن¬جا دست تکان می¬داد، ...
|
|
ادامه ... |
صفحهی سیاه | |
4 تیر 00 | داستان | روناک سیفی | |
نویسنده:روناک سیفی
صفحه سیاه میبینی؟ سر سوزنی جا نمانده برای نوشتن روی این صفحه سیاه. روی تخته سفیدی که وقتی کشاندیش توی اتاقم جیغ زدم و گفتم این را چطوری پر کنم؟ ماژیکی دستم دادی و گفتی: فقط تاریخ روزهای خوب را بنویس. ... |
|
ادامه ... |
گنجینهی پدربزرگ | |
31 خرداد 99 | داستان | آفاق شوهانی | |
فصل سوم از کتاب «مجمع الروایات فی احکام القضات» اثر «ابو رضوان محمود بن محمد بن قاسم تالشی» را میخواندم. نسخهای قدیمی بود و من هرازگاهی از ذرهبین استفاده میکردم. ناگزیر بودم کلمات کمرنگ و مخدوش را نادیده بگیرم. دوست داشتم هرچه سریعتر حکم قاضی را بدانم. حدس میزدم حکم قطعی و نهایی، قصاص باشد. ... |
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |