داستانی از حمید نیسی | |
30 مرداد 00 | داستان | حمید نیسی |
![]() |
تنهایی و دل تنگی غروب جمعه ی آبادان آوار شده بودند روی سر یاسین، خورشید نور پریده رنگ و بی رمقش را روی برگ های سبز درخت اوکالیپتوس کنار پاسگاه انداخته بود. یاسین آرام و قرار نداشت، فکر اینکه سکینه وقتی بفهمد چه ...
|
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از ناصر تیموری | |
28 خرداد 00 | داستان | ناصر تیموری |
![]() |
همه به اسم کوچک صداش میکردند؛ «مالک.» شاید به دلیل نام فامیلیاش بود که بدجوری توی دهان میچرخید. «قلندربگلو» ولی او کمتر کسی را به اسم صدا میکرد، مگر به ضرورت. به همه میگفت: «دوست من.»
انکار نمیکرد که سالهاست جز اشعار حافظ و مقالات و مطالبی که در بارهی او چاپ شده و میشود، کتاب دیگری نخوانده است. روی میز کارش و یا توی سامسونت بزرگش، همیشه نسخهای از دیوان حافظ بود ... |
|
ادامه ... |
داستانی از خاطره محمدی | |
28 خرداد 00 | داستان | خاطره محمدی |
![]() |
سواری از دور می آید. جلوی پایم می ایستد. تیغ آفتاب نمی گذارد صورتش را ببینم. کیسه ای کوچک دستم می دهد و چهارپایش مثل باد می رود. سرِکیسه را شل می کنم. سکه ای از آن بیرون می آورم. نقش هرکول با یک دسته گل آلاله به دور سر، روی سکه حکشده است. انگار که تهکیسه سوراخ شده باشد، جرینگ جرینگ سکه ها کف زمین می ریزند. از خواب می پرم ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از آرام روانشاد | |
3 خرداد 00 | داستان | آرام روانشاد |
![]() |
وسوسه شدهام. سر دو راهی بدی گیر کردهام. از یک طرف احساسم به مازیار و از طرف دیگر وسوسه زندگی در شهر فرشتگان. جایی که می توانی رها و آزاد زندگی کنی. اگر شهرت پیدا کنی شهرتت جهانی می شود و ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از سمیه کاظمی حسنوند | |
3 خرداد 00 | داستان | سمیه کاظمی حسنوند |
![]() |
روزی روزگاری فرشته پیری بود به نام لیام. او پیر شده بود و یک عصا از چوب درخت گردو داشت و آن را لای پرهایش پنهان می کرد تا وقتی از آسمان بر زمین فرود می آید قوزک پایش آسیب نبیند ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از گودرز ایزدی | |
31 فروردین 00 | داستان | گودرز ایزدی |
![]() |
هُرم خشکی دارد هوا، چه داغی غلیظی بر این نیمکتهای خاکستری نشسته است، ریلها، آنسوتر، دور از هم و غریبانه میروند، تا کجا؟ نمیدانم. آن دورهای دور که پیدا نیست انگار به هم میرسند. اما نه، نمیرسند. من هم که بگویم میرسند، یقین میگوید: نه ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از احمد درخشان | |
2 اردیبهشت 00 | داستان | احمد درخشان |
![]() |
زنم ميگويد: اگه درنياد چي كار ميكني؟
«درش ميآرم. بالاخره بايد دربياد كه. زورمو ميزنم.» بوي تينر خفهمان ميكند. پنجرهها را باز گذاشتهايم اما بوي تند و غليظ به جاي آن كه بيرون برود ... |
|
ادامه ... |
داستانی از مصطفی مردانی | |
31 فروردین 00 | داستان | مصطفی مردانی |
![]() |
موسیقی ملایمی توی کافه پخش میشد. دوربین را جلوی رویم گرفتم و عکسها را یک بار دیگر مرور کردم. سرم را از بین دستهایم درآوردم و نگاهی به کافه انداختم. فقط خودم بودم که پشت یکی از میزهای داخلی نشسته بودم. یک دختر و پسر هم داشتند ...
|
|
ادامه ... |
داستانی شیرین ورچه | |
30 فروردین 00 | داستان | شیرین ورچه |
![]() |
امید گفته بود از سر جاده فرعی تا آنجا چیزی حدود بیست و پنج دقیقه تا نیم ساعت طول میکشد. گفته بود مراقب باشد. راهش پر پیچ و خم است و تابلو ندارد و خیلی جاها دیدش کافی نیست. ممکن است یکهو وانت نیسانی یا کامیونی سر راهش سبز شود و خیلیهاشان ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از سعید شعبانی | |
2 اسفند 99 | داستان | سعید شعبانی |
![]() |
روبه روی یکدیگر نشسته بودند . کمرش را زده بود به تنهی کلفت درخت نخل که قد کشیده بود بالای سرشان و سایه اش افتاده بود روی سرشان و نور آفتاب از لای صحف های نخل با سایه روشنش صورت دراز و سرخش را پر چین و چروک و گودی می کرد. ...
|
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |