داستانی از محمود صبورنیا | |
7 شهریور 96 | داستان | محمود صبورنیا |
![]() |
آخه مادر شما دیگه چرا؟!... چشم دیدن همدیگر را ندارید ،انوقت این همه جانبداری؟!...
نمیدونم شاید این هم از سیاستهای زنانه ست ، بیخود نیست که مردها دین را اختراع کردند ... ... |
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از مهیار متولی زاده کاخکی | |
2 شهریور 96 | داستان | مهیار متولی زاده کاخکی |
![]() |
"یک، دو، سه، چهار، پنج. پنج تاش هست بچه ها. بیاین بازی کنیم"
احمد و علی، به سرعت از داخل کوچه به سمت مهدی دویدند. کوچه باریک بود و تنگ به نظر می رسید.جمعیت زیاد بود. کوچه های یک خانه. خانه ای که خود، پر از خانه است و در هر کدام ... ... |
|
ادامه ... |
داستانی از مرتضی بویراحمدی | |
26 مرداد 96 | داستان | مرتضی بویراحمدی |
![]() |
عربدههایی که برای زنده نگاه داشتن نالههای کشور است دل اهل تالاب را ریش میکند. خورشید که لب پایینیاش را به لب مغرب میرساند ، بلم را میراند تا رو به راهی شود که از میان نیستان برایش ساخته بودند که بتواند به افق چشم بدوزد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از درین کاظم ارگی | |
26 مرداد 96 | داستان | درین کاظم ارگی |
![]() |
نیما دوست داشت فضانورد شود و به سیاره ی کیوان برود. اما او فقط دوازده سال داشت. همین شد که تصمیم گرفت به کلاس نجوم برود و کتابهایی درباره سیاره ها و ستاره ها بخواند و همین کار را کرد.
در مدرسه دوستانش مسخره اش میکردند و میگفتند: "نیما تو هیچ وقت فضانورد نمیشوی... هاهاها" نیما حرف های دوستانش را نادیده میگرفت ... |
|
ادامه ... |
داستانی از انوش امیری | |
25 مرداد 96 | داستان | انوش امیری |
![]() |
نوای ساز و دُهُل توی کوچه واکوچه و همهجای روستا میپیچید ؛ پژواک دویدن و کوبش گامهای مرد ، شب را نقطهچین میکرد. تا رسید آستانهی خانه نفس تازه کرد و کوبه را کوبید ... کاش نیاد خیری عاجزم ازش یا خدا خودش باز کنه رودررو نگاهش نشم زخم زبون از کوره در میرم صدای پا سبکه نه سنگینه خودشه نه یا بخت ویا اقبال سنگینه سُرسُر میکنه نیس سبکه رسید ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از محمد اسعدی | |
22 مرداد 96 | داستان | محمد اسعدی |
![]() |
دایی مظفر در سالگردِ پسرش قاسم، گوسفند کشت و حلیم داد. بعد ازخوردن حلیم، رفتیم سرِخاک.
عکسِ بالای قبر همان بود که روز مرگش وسط تاج های گل گذاشته بودند. آن روز از هر قماشی آمده بودند. دوستان قدیمی، داش مشدی ها. زندان رفته ها. توبه کرده ها. تو عکس، سبیلهاش کوتاه تر شده بود و ته ریش داشت. ... |
|
ادامه ... |
داستانی از سارا سلماسی | |
17 مرداد 96 | داستان | سارا سلماسی |
![]() |
صدای گریه ی شهربانو، زن خالو مختار با صدای مااا مااای گاو همراه شده بود و تا حیاط پشتی می آمد. "راضیه" سریع مسواک زدنش را تمام کرد.روی سکوی کنار دیوار بلوکی پا گذاشت. دولا شد و سرک کشید توی حیاط خالو مختار .شهربانو وسط حیاط خاکی پهن شده ،لیسی *اش باز و روی شانه اش افتاده بود .به سینه می زد و گریه می کرد. صدای مااا مااای گاو مثل همیشه نبود .انگار ضجه می زد ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از علی خاکزاد | |
15 مرداد 96 | داستان | علی خاکزاد |
![]() |
دکتر تابلو را نشانش داد و گفت:
-خوب حواستو جمع کن و بگو این دندونه ها کدوم سمته؟اول چشم راست،دستت رو کاسه کن بذار رو چشم چپ پسر دلش خواست اشتباه بگوید. خندید و مادرش لبخند زد،بعد اخم کرد. قشنگ نبود. صورتش پر لک بود،چین داشت،پسر دلش گرفت. دکتر با خودکار یک E ریز نشان داد ... ... |
|
ادامه ... |
داستانی از حسین پور یوسف کلجاهی | |
14 مرداد 96 | داستان | حسین پور یوسف کلجاهی |
![]() |
آن روز نوبت قسط وام بود و دو روز بعد، اجاره ی خانه و هشتصد هزار تومان پول که لازم داشتم تا بیمه ی اتومبیل را با الحاقیه اش تمدید کنم. شارژ گوشی تمام شده بود و از اینکه مهری مدام زنگ نمی زد و غرغرش را سر خرید سور و سات نذری های پشت سرهم اش نمیشنیدم، خیالم راحت بود ...
|
|
ادامه ... |
داستانی از سمیه کاظمی حسنوند | |
26 تیر 96 | داستان | سمیه کاظمی حسنوند |
![]() |
دکتر نوذری مجله ی توی دستش را محکم کوبید روی میز و گفت: (( اینا همه اش اراجیفه، شعر نیست! آقا جان سی چهل ساله دارم قلم میزنم به عمرم همچین مطالب بی سر و تهی ندیدم و نشنیدم، اسم خودشم گذاشته شاعر ارواح ...)) بقیه حرفش را خورد. آبریزش بینی داشت و عرق یکدستی روی پیشانی اش نشسته بود. از جیب کت ماهوتی اش دستمالی بیرون آورد و آب بینی اش را گرفت و توی صندلی چرم فرو رفت ...
|
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |