| داستانی از یوسف شیروانی | |
| 13 دی 99 | داستان | یوسف شیروانی |
|
|
تب و تاب جنین در شکم کوچکش بالا گرفته بود. لگد می پراند و به زحمتش می انداخت. گرمای مرداد بیداد می کرد و او ناچار بود با شکم برآمده اش پیش برود و خودش را برساند به ایستگاه تاکسی که صد متری آن طرف خیابان بود. ...
|
|
ادامه ... |
|
ویژه نامه ها
|
|
| 1400 |
|
|
| نوروز 1399 |
|
|
| نوروز 1398 |
|
|
| نوروز 1397 |
|
|
| داستان نوروز 1396 |
|
|
| نوروز 1393 |
|
|
| بهرام اردبیلی |
|
|
| ترجمه اولیس اثر جویس |
|
|
| ساده نویسی |
|
|
| علی مسعود هزارجریبی |
| ریگ | |
| 12 شهریور 99 | داستان | پیام پاکباطن |
|
|
«کُره خر پدر سگ!»
و پَس گردنی آبداری که پِسرک پهن زمین شد! مادرش که از فَرطِ عصبانیت چیزی نماندهبود قالب تُهی کند، چشم را بست و دهان را باز کرد: «ذِلم کردی ذلیل مرگ شدهی تخمِ جِن.» «بسه اعظم، خوبیت نداره، اینقدر این بچه رو ناله و نفرین نکن، خدا قَهرش میگیرهها.» ... |
|
ادامه ... |
|
| کلهپاچه | |
| 20 مرداد 99 | داستان | سیدجمال حسینی |
|
|
بین کلههای گوسفند توی سینی سر پخته شده یک آدم هم دور سینی کله پزی چیده شده بود. کل حسین با ملاقه آبگوشت را روی کله ها میریخت و اصلاً روی خودش نمیآورد و آدمهای بیرون و توی دکان هم روی خودشان نمیآوردند. ...
|
|
ادامه ... |
|
| عروسکبازی | |
| 1 مرداد 99 | داستان | دنا پرویزی |
|
|
عروسکها را نزدیک ظهر بدون هیچ مزاحمی، اینجا تلنبار میکنند. تارا همیشه در همین گوشه دنج اتاق بازی قایم میشود و بقیه را میپاید. مربی و بچهها با او کاری ندارند. ...
|
|
ادامه ... |
|
| داستانی از محمود بدیه | |
| 22 تیر 99 | داستان | محمود بدیه |
|
|
آن ور خيابان، صداي اذان از بلندگوي تكيهي جلو پايگاه مقاومت به گوش ميرسيد.
اين طرف ، چند خانواده، ساكت و بي صدا ، روي سكوي سيماني لب آب ، كناروسائل و لباس شناگرها نشسته بودند . چند نفرهم،چند پله پائين تر... در تاريكي ديده نميشدند ... |
|
ادامه ... |
|
| برنج سرد | |
| 18 تیر 99 | داستان | نگار داوودی |
|
|
دست راستم را می گیرم به دستگیره ی در و دست چپم را آرام از دستش میکشم بیرون. حالا فقط جای گود شده ای از من روی صندلی ماشینش مانده. و از اینجا، از دوستت دارمی که قبل از پیاده شدنم گفت تا شب، تا کنار او روی مبل نشستنش یا ... |
|
ادامه ... |
|
| زندگی پس از مرگ پدرم | |
| 14 تیر 99 | داستان | علی خاکزاد |
|
|
حالا پدر همه جا بود، روی دیوار هال عکس بزرگ او بود ایستاده کنار سردار، دست روی شانه¬ی هم، توی بیابانی که نمی¬دانستم کجاست؛ آن¬جا دست تکان می¬داد، ...
|
|
ادامه ... |
|
| صفحهی سیاه | |
| 4 تیر 00 | داستان | روناک سیفی |
|
|
نویسنده:روناک سیفی
صفحه سیاه میبینی؟ سر سوزنی جا نمانده برای نوشتن روی این صفحه سیاه. روی تخته سفیدی که وقتی کشاندیش توی اتاقم جیغ زدم و گفتم این را چطوری پر کنم؟ ماژیکی دستم دادی و گفتی: فقط تاریخ روزهای خوب را بنویس. ... |
|
ادامه ... |
|
| گنجینهی پدربزرگ | |
| 31 خرداد 99 | داستان | آفاق شوهانی |
|
|
فصل سوم از کتاب «مجمع الروایات فی احکام القضات» اثر «ابو رضوان محمود بن محمد بن قاسم تالشی» را میخواندم. نسخهای قدیمی بود و من هرازگاهی از ذرهبین استفاده میکردم. ناگزیر بودم کلمات کمرنگ و مخدوش را نادیده بگیرم. دوست داشتم هرچه سریعتر حکم قاضی را بدانم. حدس میزدم حکم قطعی و نهایی، قصاص باشد. ... |
|
ادامه ... |
|
| عنکبوت نفرینشده | |
| 9 خرداد 99 | داستان | اسماعیل زرعی |
|
|
ننهعنكبوت از شدتِ درد و لذت به خودش میپيچيد. آنقدر آه و نالههای مكيفِ پُر سر و صدايی راه انداخته بود كه همهی فضای مستراح را پُر میكرد. طوری عرق میريخت و سرش به كار خودش گرم بود كه اگر دنيا كنفيكون میشد، اصلاً اهميت نمیداد. ... |
|
ادامه ... |
|
اینجا و آنجا
- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
![]() |
| رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
|
| شرایط درج آگهی در پیاده رو |
|
| کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |
