| داستانی از نسترن مکارمی | |
| 30 اسفند 03 | داستان | نسترن مکارمی |
|
|
داریم چمدان میبندیم. هر سال همین طور است. سنت دیرینه. سنت فصل است. بهار که میشود آدم در و دیوار خانه را تاب نمیآورد ...
|
|
ادامه ... |
|
ویژه نامه ها
|
|
| 1400 |
|
|
| نوروز 1399 |
|
|
| نوروز 1398 |
|
|
| نوروز 1397 |
|
|
| داستان نوروز 1396 |
|
|
| نوروز 1393 |
|
|
| بهرام اردبیلی |
|
|
| ترجمه اولیس اثر جویس |
|
|
| ساده نویسی |
|
|
| علی مسعود هزارجریبی |
| داستانی از نسترن مکارمی | |
| 29 اسفند 00 | داستان | نسترن مکارمی |
|
|
من ماه نو بودم. قاچ شیرینی از خربزهٔ اصفهانی. رشته مویی طلایی افتاده بر دامان صحرا زمانی که فصل درو بود. با دست دوست بودم. دست همیشه گرم بود. نفس میکشد. جان داشت. ساقهها را مشت میکرد. من بوسه میزدم بر گردنشان. ساقهها آه میکشیدند. آهشان صدا خِش میداد. آهشان خِش خِش میکرد ...
|
|
ادامه ... |
|
اینجا و آنجا
- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
![]() |
| رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
|
| شرایط درج آگهی در پیاده رو |
|
| کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |
