شعری از باران محمدی
22 مهر 99 | قوالب کلاسیک | باران محمدی شعری از باران محمدی
غروب بودکسی مثل من تشنج داشت
مسیر خانه به کفشش درازتر می‌شد
کسی از آنور گوشی دوید تا برسد
که زیر پاش گسل داشت بازتر می‌شد ...

ادامه ...
شعری از عابد اسماعیلی
31 شهریور 99 | قوالب کلاسیک | عابد اسماعیلی شعری از عابد اسماعیلی
سخت است که دل همیشگی رو باشد
شادی تو روی شاخ آهو باشد
حرفی نزنی و چند پهلو باش ...

ادامه ...
شعری از بتول احمدی
23 شهریور 99 | قوالب کلاسیک | بتول احمدی شعری از بتول احمدی
افسرده بودن، غصه خوردن، خودکشی کردن
یک صبح خوابالود بهمن خودکشی کردن
بی حال افتادن میان خلسه ای شیرین
پشت بخاری های روشن خودکشی کردن ...

ادامه ...
شعری از شهرام میرزایی
10 شهریور 99 | قوالب کلاسیک | شهرام میرزایی شعری از شهرام میرزایی
ای کشتگان سکوت نفرمایید! زنگوله فحش‌داد به بزغاله
ای کشتگان سکوت نفرمایید! بزغاله فحش‌داد به زنگوله
خوردند گرگ‌ها سگ چوپان را، بزهای از فرار پشیمان را
در بین خون و شیر و عرق کَندند پستان پاره از دهن توله ...

ادامه ...
شعری از حامد عباسیان
19 مرداد 99 | قوالب کلاسیک | حامد عباسیان شعری از حامد عباسیان
من فوبیای "ابتدا و انتها" دارم!-
در فکر های من همیشه، پله برقی هست
در من هیولایی مقدس حکم می‌راند
این حس عموما توی انسان های شرقی، هست ...

ادامه ...
شعری از محمدرضا طباطبایی
19 مرداد 99 | قوالب کلاسیک | محمدرضا طباطبایی شعری از محمدرضا طباطبایی
این یک حدیثِ معتبر از مرگ است:
هر کس که مرده است نمی میرد!
هر کس که مرده بودنِ خود را هم،
از یاد برده است نمی میرد! ...

ادامه ...
شعری از زیبا جهانی
19 مرداد 99 | قوالب کلاسیک | زیبا جهانی شعری از زیبا جهانی
بزرگ بود غمی که تو را به من می‌داد
بزرگتر غم این زن، غم زن دوّم
قسم به چند تن از من، به ابر و ماه تنم
که مخفیانه‌ات هستم، من تن دوّم ...

ادامه ...
شعرهایی از ایرج زبردست
23 تیر 99 | قوالب کلاسیک | ایرج زبردست شعرهایی از ایرج زبردست
از قامت واژه ، طرح فردا انداخت
پیراهن کهنه را به دریا انداخت
هر پنجره ای گوش به افسانه سپرد
هر کوه مرا به یاد نیما انداخت ...

ادامه ...
شعری از نازنین زالی
13 اردیبهشت 99 | قوالب کلاسیک | نازنین زالی شعری از نازنین زالی
بپیچ دورِ گلویم دوباره دستت را
نشان بده به تنم باز، نازِ شستت را
در این نبرد همیشه تو برده ای،چون من
نخواستم که ببینم غمِ شکستت را ...

ادامه ...
شعری از محمد شریف
14 اردیبهشت 99 | قوالب کلاسیک | محمد شریف شعری از محمد شریف
از اول در مصافش می شوم مقهور..معلوم است
کنار یک سلیمان جایگاه مور،معلوم است
نبرد شرم و شیطان است و شرمِ من نمی داند
که وضعِ جنگ با سرپنجه ی پُر زور،معلوم است ...

ادامه ...