غزلی از راحمه شهریاری
12 بهمن 89 | قوالب کلاسیک | راحمه شهریاری غزلی از راحمه شهریاری
من که
خفاش زاده بودم تا
چشم خورشید را
بسوزانم
پای من لیز خورد و
حالاهم
ناگزیر از
نگاه فانوسم

...

ادامه ...
چند اثر از حنیف خورشیدی
12 بهمن 89 | قوالب کلاسیک | حنیف خورشیدی چند اثر از حنیف خورشیدی
در لحظه ی خواب
ایل او را کشتند
با منطق قال و قیل
او را کشتند
آن مرد پیامدار آزادی بود
تنها به همین دلیل
او را کشتند...
...

ادامه ...
چند رباعی از جلیل صفربیگی
21 دی 89 | قوالب کلاسیک | جلیل صفربیگی چند رباعی از جلیل صفربیگی
طفلک پسرم
باز مجابش کردم
بی شام به زور قصه
خوابش کردم
ناگاه کبوتری
به خوابش آمد
ناچار گرفتم و
کبابش کردم
...

ادامه ...
غزلی از حسین تقلیلی
21 دی 89 | قوالب کلاسیک | حسین تقلیلی غزلی از حسین تقلیلی
ماه وقتی هدفش
حمله به انسان باشد،
دهن قافیه باید پر لیوان باشد!
کو زبانی که
بخوانی تو و لب پرنشود
کودهانی که
به اندازه کتمان باشد!
مگراین شیفتگان را
توبه اندازه دهی
هرکه اندازه ننوشد زتوحیوان باشد ...

ادامه ...
غزل هایی از سپیده مختاری
23 آبان 89 | قوالب کلاسیک | سپیده مختاری غزل هایی از سپیده مختاری
پســـــر اگر شــــده بودم
پـــــدر جوان تر بود
و حال مادرم از این
که هســـت ، بهتر بود
عـــــــصای دست پدر ،
تکــــــیه گاه رویایی
پســــــر نــــماد
خـــدایان روزی آور بـــود
تمــــام زندگی ام
بی تکان تاب گذشـــــت
در آن حـــــیاط که سرتا سرش
مـشـجر بود
...

ادامه ...
غزلی از پیام سیستانی
23 آبان 89 | قوالب کلاسیک | پیام سیستانی غزلی از پیام سیستانی
فرض ِ اول که نامه بنويسم ،
نامه ای عاشقانه بنويسم
نامه را با زغال ِ کم رنگی
روی ديوار ِ خانه بنويسم
فرض دوم : ته ِ دلت با غم ،
طبق ِ برنامه غمبرک بزنم
از همانجا برای گيسويت ،
نامه در رد ِ شانه بنويسم
...

ادامه ...
غزل هایی از سیامک بهرام پرور
16 آبان 89 | قوالب کلاسیک | سیامک بهرام پرور غزل هایی از سیامک بهرام پرور
شب بر شلال موي تو ترويج مي شود
بر روي گونه هاي تو تبليغ بامداد
اي اجتماع هرچه نقيض است در جهان!
منطق ولي به فلسفه ات دارد اعتقاد!
لب هاي تو حلاوت امن يجيب عشق!
چشمان تو تلاوت شيرين ان يكاد! ...

ادامه ...
شعری از مریم جعفری آذرمانی
2 مهر 89 | قوالب کلاسیک | مریم جعفری آذرمانی شعری از  مریم  جعفری آذرمانی
همه چيز است و هيچ چيزی نيست،
شعر، بی‌‌زندگی پشيزی نيست
شعر در من نبود و من بودم
من نباشم كه شعر، چيزی نيست
شعر را می‌‌شود كه ننويسم
ولی از شاعری گريزی نيست
...

ادامه ...
شعری از سید مهدی موسوی
2 مهر 89 | قوالب کلاسیک | سید مهدی موسوی شعری از سید مهدی موسوی
از خودم مثل مرگ می ترسم ،
مثل ِ از زندگی شدن با هم
هیچ چی واقعاً نمی فهمم !
هیچ چی واقعاً نمی خواهم !!
دارم از اتفاق / می افتم ،
مثل ِ از چشمهای غمگینت
مثل ِ از زندگی تو بیرون !
می زنم / زیر گریه ات را هم ...

ادامه ...
شعری از مریم حقیقت
2 مهر 89 | قوالب کلاسیک | مریم حقیقت شعری از مریم حقیقت
اینجا نشسته ام ونمی دانم...،
دردی شبیه درد شدن،سنتز
دستی به زندگی/ که نمی کردی/
در من/تمام شب نفست را کز
دریا وپیر مرد ،من وساحل،
دختر که سعی کرده خودش باشد
حسی شبیه سخت پریشانم،
تنهایی عمیق شب مارکز ...

ادامه ...