غزلی از فرهاد زارع کوهی
4 مهر 91 | قوالب کلاسیک | فرهاد زارع کوهی غزلی از فرهاد زارع کوهی
خالو! عصا را اژدها خورده٬
موسی به تور نیل افتاده
دریا خودش یک گله فرعون است٬
آفت به جان ایل افتاده!
باور نکن٬ دعوای زرگرهاست!
اصلا مگر هابیل هم بوده؟
که خون قرمز رنگ او حالا
بر گردن قابیل افتاده ...
...

ادامه ...
غزلی از محمد كاظم حسيني
4 مهر 91 | قوالب کلاسیک | محمد كاظم حسيني غزلی از محمد كاظم حسيني
بی رنگ و بو ،
روانی بی مزه،
این وصله ها به آب
نمی چسبد
(من) می رود قدم بزند
امشب
حالش بد است
خواب نمی چسبد ...
...

ادامه ...
شعرهایی از محدثه خسروی
7 مرداد 91 | قوالب کلاسیک | محدثه خسروی شعرهایی از محدثه خسروی
بوی پاییز می دهد نفسم،
که بهاری مرا صدا بزند
یا که دستی بیاید از پس ابر،
توی رگ های من هوا بزند
زندگی مثل سیل بی رحم است،
زندگی مثل سیل در جریان
هستی ام تیر می کشد بی تو
توی این ظهر گرم تابستان ...

ادامه ...
شعرهایی از آذر نادی
7 مرداد 91 | قوالب کلاسیک | آذر نادی شعرهایی از آذر نادی
مرهمی نمی شود گذاشت
زخم های ناشمرده را
بار درد روی شانه ام
عاقبت شکست گرده را
روی سر گذاشتندم و ..
دور من شلوغ می شود
مردمی غریبه می برند
باز روی دست، "مرده" را ...

ادامه ...
شعرهایی از عبدالحمید ضیائی
5 مرداد 91 | قوالب کلاسیک | عبدالحمید ضیائی شعرهایی از عبدالحمید ضیائی
و حتّی عشق، حتّی عشق،
زندان رهایی بود
سلوکِ هـیچ،
در جغرافیای بـی کجایی بود
بــرای دست و پــا گـم کـرده ی
شوق تماشـایت
نـخستین لذّت دیوانگی،
بی دسـت و پایی بود
...

ادامه ...
شعرهایی از امید فلاح لمراسکی
31 خرداد 91 | قوالب کلاسیک | امید فلاح لمراسکی شعرهایی از امید فلاح لمراسکی
آیینه به هر سنگ
جسارت می کرد
انگار که احساس حقارت
می کرد
تختی به اتاق خواب
لعنت می گفت
مردی به زنش
داشت خیانت می کرد ...
...

ادامه ...
شعرهایی از حسین تقلیلی
19 خرداد 91 | قوالب کلاسیک | حسین تقلیلی شعرهایی از حسین تقلیلی
زندگی کرده ام زندگی را
بر تن بند رختی اضافی
دست و پای خودم را بریدم
تا نسازند تختی اضافی
هی قلم خوردم و ریشه کردم
هی لگد خوردم و میوه دادم
من اگر توی شهرم بمیرم
می شوم بر درختی اضافی ...
...

ادامه ...
شعری از یزدان جندقی
19 خرداد 91 | قوالب کلاسیک | یزدان جندقی شعری از یزدان جندقی
یک کوه، درد دارم و
اصلاً عجیب نیست
امّا چنان شَدید،
که دیگر شکیب نیست
آب از سرم گذشته،
دعا را رها کنید
دیگر مجالِ خواندنِ
«أمّن یُجیب» نیست ...
...

ادامه ...
شعری از مصطفی توفیقی
27 اردیبهشت 91 | قوالب کلاسیک | مصطفی توفیقی شعری از مصطفی توفیقی
به هیچ هیچ به جز هیچ
دل نمی بندم
به خنده ها مشکوکم،
به گریه می خندم
زمان
زمانه ی نامردمان دلسنگ است
به هرکجا بروم
آسمان همین رنگ است ...

ادامه ...
شعرهایی از راشد رامز
27 اردیبهشت 91 | قوالب کلاسیک | راشد رامز شعرهایی از راشد رامز
گناه موسم وباران و
روزگار نبود
نصیب دهکده ی خرد ما
بهار نبود
میان چادر سبز چنار
خواهم خفت
به این بهانه بباغ آمدم
چنار نبود ... ...

ادامه ...