شعری از رویا ابراهیمی
18 مهر 97 | قوالب کلاسیک | رویا ابراهیمی شعری از رویا ابراهیمی
قلب من خانه ی زنی تنهاست
که بغل می کند جنونش را
که در آغوش می کشد هر شب
گریه ی کودک درونش را ...

ادامه ...
شعری از بهروز دولت آبادی
28 شهریور 97 | قوالب کلاسیک | بهروز دولت آبادی شعری از بهروز دولت آبادی
خیلی وقته دیگه بارون نمیاد
کمر بیل و زمین خم کرده
آسمون خلیفه ی خسیسیه
سر کیسه هاشو محکم کرده ...

ادامه ...
شعری از بهزاد سعیدی
16 شهریور 97 | قوالب کلاسیک | بهزاد سعیدی شعری از بهزاد سعیدی
امروز را آرام تر...، با من مدارا کن
آه ای پری، وردی بخوان، بر من دری وا کن
دلگیرم از تو، از خودم، از "بی تو بودن" ها
کمتر مرا درگیر حس "منزوی" ها کن ...

ادامه ...
شعرهایی از مجتبی حیدری
7 شهریور 97 | قوالب کلاسیک | مجتبی حیدری شعرهایی از مجتبی حیدری
بستند زبان باغ را بند به بند
خشکید دهان غنچه ها بی لبخند
مردم به طمع به باغبان ها گفتند
از ما تبر،از شما درختان بلند ...

ادامه ...
شعری از میلاد منظور الحجه
7 شهریور 97 | قوالب کلاسیک | میلاد منظور الحجه شعری از میلاد منظور الحجه
از حرکت موزون به روی شعری از یک درد
از بوسه های لحظه ای روی لب تاریخ
تا خواستگاری کردن ابلیس از حوا
قبل از هبوط آدم بی روح بر مریخ ...

ادامه ...
شعری از سمیه جلالی
31 مرداد 97 | قوالب کلاسیک | سمیه جلالی شعری از سمیه جلالی
زیر و رو شود چه فرق می‌کند تنت، وصله‌ی نه سازگار همسرت شود
آن غریبه‌ی نه آشنای هم نفس، جان پناه و یارِ غار و دلبرت شود
شب به شب،شبانه‌های وهم و انتظار، وحشیانه هجمه‌ی بغل بگیردت
از خودت جهان دیگری بسازی و مرگ هم قطار و نابرادرت شود
...

ادامه ...
شعری از آیدا دانشمندی
21 تیر 97 | قوالب کلاسیک | آیدا دانشمندی شعری از آیدا دانشمندی
زن می شوم تا شوهرم باشی
مثل هوا دور و برم باشی
شب بالش زیر سرم باشی
یک عشق شورانگیز می خواهم ...

ادامه ...
شعری از آرش سیفی
19 خرداد 97 | قوالب کلاسیک | آرش سیفی شعری از آرش سیفی
پرنده باشی و از آسمان به خاک بیافتی
تنت مچاله شود، ناگهان به خاک بیافتی
تمام خاطره ها بگذرند توی خیالت
به خود نگاه کنی، خون بپاشد از پر و بالت ...

ادامه ...
شعری از علیرضا الیاسی
17 خرداد 97 | قوالب کلاسیک | علیرضا الیاسی شعری از علیرضا الیاسی
در خودش دارد اشک میریزد مثلِ یک آبشار می آید
تک درختی به گریه می افتد با همین گریه، بار می آید...
با تکان دادنِ کمی دامن تویِ دالانِ روحِ من این زن
مثلِ عطرِ بهار میپیچد مثل بادِ بهار می آید ...

ادامه ...
شعری از سید بهنام صلاحت پور
11 خرداد 97 | قوالب کلاسیک | سید بهنام صلاحت پور شعری از سید بهنام صلاحت پور
سم به دست و پاهایی که میدان‌های مین خوردند
قسم به شاخه‌هایی که به تور عابرین خوردند
قسم به میوه هایی که رسیدن را زمین خوردند
شبیه ترکه‌هایی که رکب از آستین خوردند ...

ادامه ...