شعری از فرهاد زارع کوهی | |
8 دی 95 | قوالب کلاسیک | فرهاد زارع کوهی | |
یک کاخ وارونه بودم
کاخی کلنگی که هرروز با فرض دیوارهایش دیوانه میشد ... |
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
شعرهایی از اعظم خندان | |
16 آذر 95 | قوالب کلاسیک | اعظم خندان | |
مرد کردی و عشق تصویریست بین دیوار و جوخه اعدام
لب مرزی که نابرابر بود بوسه تیر روی بازوها شهر تا ده گرسنگی سرخ است روی پالان قاطری لنگان بغض تا گریه استرس دارد زن این قصه پای کندوها ... |
|
ادامه ... |
شعری از سید رضا دهقانیان | |
14 آذر 95 | قوالب کلاسیک | سید رضا دهقانیان | |
شب است و ماه کبودی که پشت بام افتاد
شب است و رشتۀ رعدی که از کلام افتاد شب است و آه سیاه ستارگانی سرخ که بچه قوی بنفشی شد و به دام افتاد ... |
|
ادامه ... |
شعری از سمیه برنجکار | |
10 آذر 95 | قوالب کلاسیک | سمیه برنجکار | |
آه از گَلو بلند شد و بر زبان نشست
وحشت شبیه جغد بر این استخوان نشست صد میلِ منبسط به تباهی است در تنم این لاشه ها منم که به سوگش زمان نشست ... |
|
ادامه ... |
شعری از پویان صادقی | |
10 آذر 95 | قوالب کلاسیک | پویان صادقی | |
بگذار تا غرور تو از مرز بگذرد
محکم بمان و باج نده پای زندگی با چشم های باز بخواب و قوی بمان هرگز به سر نیامده دوران بردگی ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از فرهاد زارع کوهی | |
6 آذر 95 | قوالب کلاسیک | فرهاد زارع کوهی | |
عشق را در خودت بکش فرهاد! سعی کن زندگی کنی من بعد
شده حتی اگر بدون خودت سر به دیوارها نکوب، برو بی خودی ضربه می زنی به خود و قامت سرد بیستون خودت ... |
|
ادامه ... |
شعری از علی علیرضایی | |
2 آذر 95 | قوالب کلاسیک | علی علیرضایی | |
سکولار می شوی برای همه
مذهبی می شوی کنار من لایحه:طرح ملی بوسه! دستِ رد می زنی به کار من ... |
|
ادامه ... |
شعری از پانته آ صفائی | |
24 آبان 95 | قوالب کلاسیک | پانته آ صفائی | |
من آب و آتش را به هم آمیختم تا او
آن چشمهایش هم پلنگ تشنه هم آهو بیرون بیاید از کمین هفتصد سال و پایین بیاید از ستیغت آه! دالاهو ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از یزدان سلحشور | |
24 آبان 95 | قوالب کلاسیک | یزدان سلحشور | |
به غزل حکم تازهای دادند، گرچه اعدام...نه! ابد دارد
ابر، در کوه...باز میگرید، هر که در بند...حالِ بد دارد مرد با اسب...با انار و داس، در کتابی که کودکان خواندند آمده از بهشت؛ حوّا هم، با دوتا سیب...یک سبد دارد ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از مریم مقدم | |
24 آبان 95 | قوالب کلاسیک | مریم مقدم | |
تا صبح در هوای خودم گریه می کنم
بر شانه ی خدای خودم گریه می کنم این حالم آشناست، خودم می شناسمش با حال آشنای خودم گریه می کنم ... |
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |