شعری از راهله معماريان
10 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | راهله معماريان شعری از راهله معماريان
بر اساس روانشناسي اسم، تو به من سخت مي شوي معتاد
بر اساس حقايق عيني مهر تو در دل حقير افتاد
بر اساس روانشناسي رنگ چشمهايم فقط سليقه توست
پس چرا من اسير جاذبه ام، تو مرا برده اي ولي از ياد؟
...

ادامه ...
شعری از علیرضا الیاسی
10 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | علیرضا الیاسی شعری از علیرضا الیاسی
سرِ اسبی بریده روی تخت
شیهه یِ زن به ضربه یِ شلّاق
قُل قلِ کتری آن سرِ دوزخ
وَ عذابِ اَلیم رویِ اجاق ...

ادامه ...
شعری از سیاوش خسروآبادی
9 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | سیاوش خسروآبادی شعری از سیاوش خسروآبادی
با من دریچه ای که زمانش به هم نبست
پاییز اگر چه برد ، زمستان اگر شکست
یک تکه از بهار به دیواری از هنوز
یک چشمه آسمان که به چشمی شناور است ...

ادامه ...
شعرهایی از محمودخرقانی
9 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | محمودخرقانی شعرهایی از محمودخرقانی
دارم به کنج خانه و شعر و خودم خو میکنم
دارم خودم را گوشه گیری بی هیاهو میکنم
دنبال عطری از غزل وقتی که می گردم،فقط...
خودکار و میز و کاغذم را روز و شب بو می کنم ...

ادامه ...
شعری از حامد رمضانی
9 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | حامد رمضانی شعری از حامد رمضانی
می کشد جسم درد را بر دوش
عابری که به گرده اش زين است
لنگ لنگان و خسته، رام و صبور
وزن اين بار اگرچه سنگين است ...

ادامه ...
شعری از هادی صفری اقدم سراب
9 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | هادی صفری اقدم سراب شعری از هادی صفری اقدم سراب
فکر می کردم که دنیا پهنه و پا کوچک است
بعد رفتن ها مشخص شد که دنیا کوچک است
تا خدا با آن بزرگی در نگاهم جلوه کرد
تویِ چشمم هر بزرگ و ریز، حالا کوچک است ...

ادامه ...
شعری از احمد عالی
6 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | احمد عالی شعری از احمد عالی
لم داده بود بر لب عطر جوانی اش
با گونه‌های غم‌زده‌ی استخوانی اش
ساکت، صبور، مثل همیشه حیاط پیر
در دست، چای دم شده‌ی زعفرانی‌اش ...

ادامه ...
شعری از پرویز قره باقری
4 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | پرویز قره باقری شعری از پرویز قره باقری
دو بچه کرم ابریشم یکی تو دیگری هم من
که رویاهایمان روزی به یکدیگر رسیدن بود
نه شوق پر زدن بود و نه پروانه شدن، آری
تمام آرزوی ما فقط با هم پریدن بود ...

ادامه ...
یک رباعی از ایرج زبردست
در سوگ احمد شاملو
4 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | ایرج زبردست یک رباعی از ایرج زبردست
در سوگ احمد شاملو
شب ، حادثه را اشارتی مبهم کرد
از قاعده ی جهان ، زمان را کم کرد
ای باور بی کرانه ، ای قوی سپید
پرواز تو ، پشت آسمان را خم کرد ...

ادامه ...
شعری از محمد زمان مطلوب طلب
2 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | محمد زمان مطلوب طلب شعری از محمد زمان مطلوب طلب
این بو که بود؟باغچه را برد و جا گذاشت
لای عبور بال تو را در هوا گذاشت
او قول داده بود مرا هم رها کند
آنگاه در میان قفس ها رها گذاشت ...

ادامه ...