شعری از مهدی فرجی
11 آبان 96 | قوالب کلاسیک | مهدی فرجی شعری از مهدی فرجی
دل تو سنگ به قدر شکستن من نیست
تو پاره ی تنمی، پاره ی من آهن نیست
بپرس بعد تو خاموشی غریبم را
از آن چراغ، که در خانه هست و روشن نیست ...

ادامه ...
شعری از حسین تقلیلی
1 آبان 96 | قوالب کلاسیک | حسین تقلیلی شعری از حسین تقلیلی
عده اي در کار نان با ديگران برميخورند
عده اي مغرورتر نان تکبّر ميخورند
گاه نان آور همان شخصي که نان آورده نيست!
نانبران هم گاه نان را بادل پرميخورند ...

ادامه ...
شعری از حسین تقلیلی
16 مهر 96 | قوالب کلاسیک | حسین تقلیلی شعری از حسین تقلیلی
سالها مي گريختم ازجنگ
ازنبردي که تن به تن بوده
به تو ازپشت ميکند شليک
آنکه مهرش کمرشکن بوده ...

ادامه ...
شعری از زهیر باصره املش
11 مهر 96 | قوالب کلاسیک | زهیر باصره املش شعری از زهیر باصره املش
می ترسم از امروزهای سرد و بی فردا
فردا چه بی امید از این تکرار…میترسم
بی آرزو تر می شود کودک به جرم جبر
بابا پشیمان تر. از این آمار…می ترسم ...

ادامه ...
شعری از سمیه جلالی
5 مهر 96 | قوالب کلاسیک | سمیه جلالی شعری از سمیه جلالی
یک کتاب مصور سورئال،گوشه ی اتفاق افتاده
کاسه ی سرخ چشم هایی که کنجِ کور اتاق افتاده
تبر از جنگل آمد و حالا زیر دیوار باغ افتاده ...

ادامه ...
شعری از محمدرضا حجازی
4 مهر 96 | قوالب کلاسیک | محمدرضا حجازی شعری از محمدرضا حجازی
شب دوچرخه هماغوش_وهم_ابرو نیست
واین سیاهی_جاوید شکل_لولو نیست
نگاه_هرکه کنم یاتونیستی یا او
صدای هرکه کنم یاتونیست یااو نیست! ...

ادامه ...
شعری از سعید رحیمی
3 مهر 96 | قوالب کلاسیک | سعید رحیمی شعری از سعید رحیمی
تا می آیی در که نه بلکه دلش وا می شود
خانه ی تنگی که باتو شکل دنیا می شود
حالت چشمت محال ممکنی که پیش آن
یهتر از حال چنینش حال حالا می شود ...

ادامه ...
شعری از گلی دیلم کتولی
30 شهریور 96 | قوالب کلاسیک | گلی دیلم کتولی شعری از گلی دیلم کتولی
کسوفی بسته ای در چشمهایت ماه خوابیده
بزیر پلک تو سیاره ای گمراه خوابیده
تنت چون برکه ای آرام وگاهی پیچشی کوچک
که مخفی گشته بی بی در تنت چون شاه خوابیده ...

ادامه ...
شعری از سارا سلماسی
29 شهریور 96 | قوالب کلاسیک | سارا سلماسی شعری از سارا سلماسی
با تو یک لحظه دلخوشی کافیست،پشت دیوارهای دلخوری ام
تا تو هستی چه حالشان خوب است ،خنده های کم و تظاهری ام
با تو ای شعر زنده یعنی من، در مکانی که غیرممکن بود-
ناگهان تر،کسی نفس بکشد زیر آوارهای آجری ام ...

ادامه ...
شعری از حامد اشرف زارعی
28 شهریور 96 | قوالب کلاسیک | حامد اشرف زارعی شعری از حامد اشرف زارعی
می‌زنم از تنِ کلافه‌ام بیرون
پشت می‌کنم به پشتِ خودم
می‌گریزم از خودم به جنون
مشت می‌زنم به مشتِ خودم ...

ادامه ...