شعری از علی اکبر یاغی تبار

تاریخ ارسال : 28 اسفند 03
بخش : قوالب کلاسیک
در برم بفشر و بفشار مرا در بر
ای زلال نفست اینهمه اشراقی
از ازل تا ابد رنج مرا کم کن
ای دلیل و شرف زیستن یاغی
پیش از آنی که جهان قحط صدا گردد
نفحهٔ قدسی آواز مرا دریاب
ای بقای ابد ای عمر چه می دانم
به نجات من در کار فنا بشتاب
که تو را آن طرف جسم تو می خواهم
که تو را آن طرف جسم تو می جویم
که تمامیت اندوه جهانم را
نه به غیر تو که تنها به تو می گویم
ای جهانگستر عالمسفر ای خورشید
طیفی از خویش بتابان به منِ در شب
معبدی باش برای من بی معبد
مذهبی باش برای من لامذهب
خسته ام از عبث بادیه را گشتن
سیرم از هرچه فزاییدن و کاهیدن
از هیاهوی جهانی که جهنم شد
چاره ای نیست به جز در تو پناهیدن
من عاصی من ناصوفی ناصافی
چهل قرنی شده بازیخور ابلیسم
تو بگو ای نفست حق من دلباطل
از تو و خلق شریف تو چه بنویسم
بی سبب نیست که این گونه خوشایندی
بی سبب نیست که این قدر سزاواری
مظهر اظهر معصومیتی زیرا
نسب از شاخهگل پاک نبی داری
ای سراسر شعف ای شوق جنون نو
ای سرآغاز جهانبینی روحانی
مهربان باش و بمان در لحظات این
شاعر پرپر بابلسر بارانی
پیش از آنی که نباشم به زمین ساکن
پیش از آنی که بگویند هوالباقی
به نجات من در کار فنا بشتاب
ای دلیل و شرف زیستن یاغی
لینک کوتاه : |
