شعری از الهه مرتضایی
31 تیر 01 | قوالب کلاسیک | الهه مرتضایی شعری از الهه مرتضایی
تمام فلسفه‌ی من بدون آیین «عشق»
تمام فلسفه‌ی من چقدر شیرین «عشق»
بدون هیچ دلیل و بهانه می‌آیی
بدون هیچ اَداواره‌ای دروغین عشق! ...

ادامه ...
شعری از یکتا رفیعی
3 تیر 01 | قوالب کلاسیک | یکتا رفیعی شعری از یکتا رفیعی
نه فقط بوسه، که صد شاخه نباتم دادی
نانم آجر شده بود، آب حیاتم دادی
من که با هر هوسی دست و دلم می‌لرزید
بر سرم دست کشیدی و ثباتم دادی ...

ادامه ...
شعری از محمد شریف
3 تیر 01 | قوالب کلاسیک | محمد شریف شعری از محمد شریف
گفتی «أرنی» رفت دلش صاحبِ خانه
رفتی به تماشای خداوند، شبانه
مرگ از تو فراری شد و بی‌واهمه رفتی
یک عمر تو با مرگ خودت شانه به شانه ...

ادامه ...
شعری از الهام فتاحی
3 تیر 01 | قوالب کلاسیک | الهام فتاحی شعری از الهام فتاحی
نه فقط بوسه، که صد شاخه نباتم دادی
نانم آجر شده بود، آب حیاتم دادی
من که با هر هوسی دست و دلم می‌لرزید
بر سرم دست کشیدی و ثباتم دادی ...

ادامه ...
شعری از صنم نافع
4 اردیبهشت 01 | قوالب کلاسیک | صنم نافع شعری از صنم نافع
فکرها در سرم بزرگ شدند،آسمان کوچک است در نظرم
این حوالی پلی نمی بینم،تا ازآنجا به زندگی بپرم
بروم در دل خطرها و جنگ با لايه هاي پنهاني
من کدامم از اینهمه تصویر!؟من در آيينه چندمين نفرم ...

ادامه ...
شعری از سمیرا عاطفی
4 اردیبهشت 01 | قوالب کلاسیک | سمیرا عاطفی شعری از سمیرا عاطفی
چیزی بگو صریح‌تر از ناسزا به من
«زخمی بزن عمیق‌تر از انزوا به من»
یا با خودت مرا به تماشای خود ببر
یا پس بده به برق نگاهی مرا به من ...

ادامه ...
شعری از مرتضی خدایگان
29 بهمن 00 | قوالب کلاسیک | مرتضی خدایگان شعری از مرتضی خدایگان
سلام ای نقشه‌ی زخمی، بلندای زمین خورده!
درود ای درد حاصلخیز، رویایِ وجین خورده!
نشان بوسه‌ی تیغ است روی گونه‌ی شرمت
گلاب قمصرت آب از لب حمام فین خورده ...

ادامه ...
شعری از فاطمه صادقی
29 بهمن 00 | قوالب کلاسیک | فاطمه صادقی شعری از فاطمه صادقی
وقتی اینقدر عاشقت هستم مرده‌ام بارها به جایِ زنت
کاش می‌شد تو را صدا بزنم ،توی این شعر، با صدایِ زنت
گرچه طوفان شده‌ست مغلوب است پیشِ گل‌های دامنم اما
آدمِ تازه‌ای برایش باش، باردارِ توأم برایِ زنت ...

ادامه ...
شعری از مریم حسین زاده
4 دی 00 | قوالب کلاسیک | مریم حسین زاده شعری از مریم حسین زاده
تمام شب به تاریکی فقط زل زد:"اگر باران..."
برای غربت قریه تفال زد:"اگر باران..."
به کلی ناامید از آسمان خشک و ترسو بود
ولی دستی به دامان توسل زد :"اگر باران..." ...

ادامه ...
شعری از محبوب طالبی
4 دی 00 | قوالب کلاسیک | محبوب طالبی شعری از محبوب طالبی
شمر روی ذغال ها بودم
که به هر روضه آب خواهد شد
از حسین انتظار معجزه نیست
دل مجلس کباب خواهد شد
و جهنم چنانکه می گویند ...

ادامه ...