غزل هایی از بنیامین دیلم کتولی
28 اسفند 92 | قوالب کلاسیک | بنیامین دیلم کتولی غزل هایی از بنیامین دیلم کتولی
به غير زهر چه نوشيده است سربازي
كه عاشق يكي از همسران شاه شدست ؟!
مگر گذشته شب از باغ سبزگردويي
كه دست هاي بزرگش چنين سياه شدست
...

ادامه ...
غزل هایی از رضا سلیمانی
28 اسفند 92 | قوالب کلاسیک | رضا سلیمانی غزل هایی از رضا سلیمانی
تا شرح دهم منزلت خیره سری را
بر دوش کشیدم همه جا در بدری را
جز سینه پر درد به ما ارث ندادند
حالا چه کنم این همه ملک پدری را
...

ادامه ...
غزلی از محمد فرخ طلب
28 اسفند 92 | قوالب کلاسیک | محمد فرخ طلب غزلی از محمد فرخ طلب
طلوع چشم تو آغاز راه این غزل است
به من بتاب که خورشید نسخه ی بدل است
حریم پاک تو یک گوشه از بهشت است و
برای داشتنش بین عاشقان جدل است ...

ادامه ...
شعرهایی از حسین تقلیلی
18 آبان 92 | قوالب کلاسیک | حسین تقلیلی شعرهایی از حسین تقلیلی
تسلیم تنهایی شدم
اما نرفتم
حتی خودم را کشتم
از دنیا نرفتم
من هر دری را
می توانستم گشودم
از روی دیوار کسی
بالا نرفتم ...
...

ادامه ...
شعری از سید مهدی نژادهاشمی
8 مهر 92 | قوالب کلاسیک | سید مهدی نژادهاشمی شعری از سید مهدی نژادهاشمی
امشب دلم برای تو
بی انتها گرفت
دنیای رنگ باخته
دست مرا گرفت
می خواستم قدم بزنم
ساحل تو را
دریا دلش گرفت و
پس از آن هوا گرفت ...

ادامه ...
شعری از مهدي نعيم
8 مهر 92 | قوالب کلاسیک | مهدي نعيم شعری از مهدي نعيم
امشب به ياد خاطره هامان
قدم زنان
برگردو
پيش اين دل تنهاي من بمان
دستي
به روي صورت زردم
بكش،همين
بگذار زير سايه ي عشقت ... ...

ادامه ...
شعری از علی حاجتیان
29 مرداد 92 | قوالب کلاسیک | علی حاجتیان شعری از علی حاجتیان
لباسی از جنون ازعشق
گویا کرده ای بر تن
حریری نازک و زیبا
به رنگ آبی روشن
تن عریان تو در تارو پودش
عشق میبافد
که درآغوش میگیرد
تنت را وقت پوشیدن ...
...

ادامه ...
شعری از مهرداد شهابی
29 مرداد 92 | قوالب کلاسیک | مهرداد شهابی شعری از مهرداد شهابی
هزار و سیصد و هشتاد و...
چهار سالِ قبل
دوباره یادِ تو افتاد و
چهار سالِ قبل
تمام شهر
پُر از خوابِ خوبِ کودک بود
و بعد حادثه رُخ داد و
«چهار سالِ قبل» ...
...

ادامه ...
غزل هایی از علی اصغر شیری
28 تیر 92 | قوالب کلاسیک | علی اصغر شیری غزل هایی از علی اصغر شیری
چمدان‌های بسته می‌دانند،
عشق راهی است پرخطر؛ اما-
دختری محو جاده‌ها شده است،
دختری راهی سفر؛ اما-
مادرش بعد او چه خواهد کرد؟!
گیسوانش سفید خواهد شد
در و همسایه طعنه خواهد زد، آه!
یک روز این خبر... اما-
...

ادامه ...
غزلی از حانیه دری
28 تیر 92 | قوالب کلاسیک | حانیه دری غزلی از حانیه دری
پدرم فکر می کند با زور ،
می شود عشق را بخشکاند
ذکر توبه...گناه و استغفار ،
توی گوشم مدام می خواند
از زمانی که کشف کرده تو را
در دل من... مدام در خانه
با خودش فکر می کند که چطور
شق را در دلم بمیراند؟!
...

ادامه ...