شعری از آیدا دانشمندی
21 تیر 97 | قوالب کلاسیک | آیدا دانشمندی شعری از آیدا دانشمندی
زن می شوم تا شوهرم باشی
مثل هوا دور و برم باشی
شب بالش زیر سرم باشی
یک عشق شورانگیز می خواهم ...

ادامه ...
شعری از آرش سیفی
19 خرداد 97 | قوالب کلاسیک | آرش سیفی شعری از آرش سیفی
پرنده باشی و از آسمان به خاک بیافتی
تنت مچاله شود، ناگهان به خاک بیافتی
تمام خاطره ها بگذرند توی خیالت
به خود نگاه کنی، خون بپاشد از پر و بالت ...

ادامه ...
شعری از علیرضا الیاسی
17 خرداد 97 | قوالب کلاسیک | علیرضا الیاسی شعری از علیرضا الیاسی
در خودش دارد اشک میریزد مثلِ یک آبشار می آید
تک درختی به گریه می افتد با همین گریه، بار می آید...
با تکان دادنِ کمی دامن تویِ دالانِ روحِ من این زن
مثلِ عطرِ بهار میپیچد مثل بادِ بهار می آید ...

ادامه ...
شعری از سید بهنام صلاحت پور
11 خرداد 97 | قوالب کلاسیک | سید بهنام صلاحت پور شعری از سید بهنام صلاحت پور
سم به دست و پاهایی که میدان‌های مین خوردند
قسم به شاخه‌هایی که به تور عابرین خوردند
قسم به میوه هایی که رسیدن را زمین خوردند
شبیه ترکه‌هایی که رکب از آستین خوردند ...

ادامه ...
شعری از ابوذر افشنگ
7 خرداد 97 | قوالب کلاسیک | ابوذر افشنگ شعری از ابوذر افشنگ
بانویِ اول توو قصرم
سلطانِ صاحب قرانی
خوابیده توو اصفهانت
این جنگل دیلمانی ...

ادامه ...
شعرهایی از محمد حسین حجازی
24 فروردین 97 | قوالب کلاسیک | محمد ححسین حجازی شعرهایی از محمد حسین حجازی
قطارِ برفیِ لب های رازِ پایانیم
خیالِ چشمه به دوشِ نسیمِ عصیانیم
نَه دُکمه های فراموشِ پِلک تان بازند
نَه ما مجسّمه یِ سایه ای گریزانیم ...

ادامه ...
شعری از عارفه یزدان پناه
24 فروردین 97 | قوالب کلاسیک | عارفه یزدان پناه شعری از عارفه یزدان پناه
هزاران قصه و احوال پرسی های تکراری
ولی یکبار نشنیدم بگویی دوستم داری؟
شبیه دوره گردی که بساط عاشقی دارد
دلی دارم که ویران است،محبوبم،خریداری؟ ...

ادامه ...
شعری از حامد رمضانی
16 فروردین 97 | قوالب کلاسیک | حامد رمضانی شعری از حامد رمضانی
«بعد از درخت نوبتِ قتلِ نهال هاست»
یک مدت است فکرِ تبر این خیال هاست
در باغ انقلابِ زمستان چه کرده است؟!
این خونِ سرخ ِ کیست که در پرتقال هاست؟ ...

ادامه ...
شعری از حسین تقلیلی
21 اسفند 96 | قوالب کلاسیک | حسین تقلیلی شعری از حسین تقلیلی
حرفي نميزني وصدا سبز ميشود
نفرين نميکني و دعا سبز ميشود
لب وا نميکني و لبم بسته ميشود
دارم نميزني و شفا سبز ميشود ...

ادامه ...
شعری از محمد رهام
24 بهمن 96 | قوالب کلاسیک | محمد رهام شعری از محمد رهام
لباسِ گرم بپوشید، برف و بوران است
که بیتِ اولِ من، اولِ زمستان است
اگر نفس بکشم روی خاک می‌افتم
برای برگِ خزان‌دیده، باد، طوفان است ...

ادامه ...