آثاری از اسدالله مظفری
29 خرداد 90 | قوالب کلاسیک | اسدالله مظفری آثاری از اسدالله مظفری
دلـــبسته به شاید
چه کنم تنهایی
با یاد تو بایـــد
چه کـــنم تنهایی
من یاد توهم اگر
نباشم یک عمر
باران که بیـــاید
چه کــنم تنهایی
...

ادامه ...
دو غزل از رضا سلیمانی
9 اردیبهشت 90 | قوالب کلاسیک | رضا سلیمانی دو غزل از رضا سلیمانی
رویی نمانده آینه ای
آرزو کنم
سخت است
چشم های تو را
روبرو کنم
گل ها در استخوان سرم
فکر می کنند
دیگر کجای منظره را ...

...

ادامه ...
دو شعر از فرهاد زارع کوهی
2 اسفند 89 | قوالب کلاسیک | فرهاد زارع کوهی دو شعر از فرهاد زارع کوهی
روی آه دلم گذاشته ام
غصه هایم
دوباره دم بکشد
شاید اشکی بیاید و
دستی
روی چین های صورتم بکشد
من کی ام ؟
پیرمرد تنهایی

...

ادامه ...
چند رباعی از محمدجواد کشوری
2 اسفند 89 | قوالب کلاسیک | محمدجواد کشوری چند رباعی از محمدجواد کشوری
گنجشک شوی
بال تو را می‌گیرند
صاحب بشوی
مال تو را می‌گیرند
دیشب دم گوش من
یکی پچ‌پچ کرد:
شاعر بشوی
حال تو را می‌گیرند!
...

ادامه ...
غزلی از راحمه شهریاری
12 بهمن 89 | قوالب کلاسیک | راحمه شهریاری غزلی از راحمه شهریاری
من که
خفاش زاده بودم تا
چشم خورشید را
بسوزانم
پای من لیز خورد و
حالاهم
ناگزیر از
نگاه فانوسم

...

ادامه ...
چند اثر از حنیف خورشیدی
12 بهمن 89 | قوالب کلاسیک | حنیف خورشیدی چند اثر از حنیف خورشیدی
در لحظه ی خواب
ایل او را کشتند
با منطق قال و قیل
او را کشتند
آن مرد پیامدار آزادی بود
تنها به همین دلیل
او را کشتند...
...

ادامه ...
چند رباعی از جلیل صفربیگی
21 دی 89 | قوالب کلاسیک | جلیل صفربیگی چند رباعی از جلیل صفربیگی
طفلک پسرم
باز مجابش کردم
بی شام به زور قصه
خوابش کردم
ناگاه کبوتری
به خوابش آمد
ناچار گرفتم و
کبابش کردم
...

ادامه ...
غزلی از حسین تقلیلی
21 دی 89 | قوالب کلاسیک | حسین تقلیلی غزلی از حسین تقلیلی
ماه وقتی هدفش
حمله به انسان باشد،
دهن قافیه باید پر لیوان باشد!
کو زبانی که
بخوانی تو و لب پرنشود
کودهانی که
به اندازه کتمان باشد!
مگراین شیفتگان را
توبه اندازه دهی
هرکه اندازه ننوشد زتوحیوان باشد ...

ادامه ...
غزل هایی از سپیده مختاری
23 آبان 89 | قوالب کلاسیک | سپیده مختاری غزل هایی از سپیده مختاری
پســـــر اگر شــــده بودم
پـــــدر جوان تر بود
و حال مادرم از این
که هســـت ، بهتر بود
عـــــــصای دست پدر ،
تکــــــیه گاه رویایی
پســــــر نــــماد
خـــدایان روزی آور بـــود
تمــــام زندگی ام
بی تکان تاب گذشـــــت
در آن حـــــیاط که سرتا سرش
مـشـجر بود
...

ادامه ...
غزلی از پیام سیستانی
23 آبان 89 | قوالب کلاسیک | پیام سیستانی غزلی از پیام سیستانی
فرض ِ اول که نامه بنويسم ،
نامه ای عاشقانه بنويسم
نامه را با زغال ِ کم رنگی
روی ديوار ِ خانه بنويسم
فرض دوم : ته ِ دلت با غم ،
طبق ِ برنامه غمبرک بزنم
از همانجا برای گيسويت ،
نامه در رد ِ شانه بنويسم
...

ادامه ...