شعری از احمد عالی | |
6 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | احمد عالی | |
لم داده بود بر لب عطر جوانی اش
با گونههای غمزدهی استخوانی اش ساکت، صبور، مثل همیشه حیاط پیر در دست، چای دم شدهی زعفرانیاش ... |
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
شعری از پرویز قره باقری | |
4 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | پرویز قره باقری | |
دو بچه کرم ابریشم یکی تو دیگری هم من
که رویاهایمان روزی به یکدیگر رسیدن بود نه شوق پر زدن بود و نه پروانه شدن، آری تمام آرزوی ما فقط با هم پریدن بود ... |
|
ادامه ... |
یک رباعی از ایرج زبردست در سوگ احمد شاملو |
|
4 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | ایرج زبردست | |
شب ، حادثه را اشارتی مبهم کرد
از قاعده ی جهان ، زمان را کم کرد ای باور بی کرانه ، ای قوی سپید پرواز تو ، پشت آسمان را خم کرد ... |
|
ادامه ... |
شعری از محمد زمان مطلوب طلب | |
2 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | محمد زمان مطلوب طلب | |
این بو که بود؟باغچه را برد و جا گذاشت
لای عبور بال تو را در هوا گذاشت او قول داده بود مرا هم رها کند آنگاه در میان قفس ها رها گذاشت ... |
|
ادامه ... |
شعری از سید مهدی نژاد هاشمی | |
2 بهمن 95 | قوالب کلاسیک | سید مهدی نژاد هاشمی | |
شبیه آینه ای که به نور وابسته است
دلم به هرم نفس های روشنت بسته است به چپ نویسی ابیات من نگاه نکن که عشق علت ِاشعار دست و پا بسته است ... |
|
ادامه ... |
شعری از مهرداد شهابی | |
30 دی 95 | قوالب کلاسیک | مهرداد شهابی | |
مثل آتش که بیفتد به دلِ ابریشم
گاهی از خواب تو با پای خودم رد می شم روح زنجیریِ آواره ی بی انصافم دورِ دلتنگیِ تو پیله ی غم می بافم ... |
|
ادامه ... |
شعری از مانی معینی | |
30 دی 95 | قوالب کلاسیک | مانی معینی | |
کف اتاق شکافی عمیق افتاده
عمیق مثل جهنم شبیه رود مذاب دوباره شب شد و مامور اعتراف آمد شکنجه پشت شکنجه عذاب پشت عذاب ... |
|
ادامه ... |
شعری از علیرضا الیاسی | |
30 دی 95 | قوالب کلاسیک | علیرضا الیاسی | |
تبر شوی بدنِ من درخت خواهد شد
مرا بریدنِ از ریشه سخت خواهد شد صدای ارّه یِ برقی خوش است چون یک شب برای خوابِ تو این کُنده تخت خواهد شد ... |
|
ادامه ... |
شعری از سیدمحمدعلی رضازاده | |
26 دی 95 | قوالب کلاسیک | سیدمحمدعلی رضازاده | |
به دنبال مراد از مرگ , گرم زایش خویشم
چنان آتشفشانم , زنده از فرسایش خویشم بنای جوشش فواره ام , برخویش می ریزم من آن آبم که گرم شستن آلایش خویشم ... |
|
ادامه ... |
شعری از شهرام میرزایی | |
26 دی 95 | قوالب کلاسیک | شهرام میرزایی | |
جدا شدند دو تا ابر در به در از هم
دو رودخانه ی عاشق! دو چشم تر از هم جدا شدند نه این گونه استخوان از پوست جدا شدند نه مثل دو گوش کر از هم ... |
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |