شعری از هستی محمودوند
2 آذر 04 | قوالب کلاسیک | هستی محمودوند شعری از هستی محمودوند
ریخته‌ن «شبِ ‌هفتـ»ـو توی بطری
وا می‌‌کنن: شب می‌شه فوّاره...
لیوانا می‌شن خالی و پُر هی
از بطریایی که توی باره ...

ادامه ...
شعری از هستی محمودوند
14 شهریور 04 | قوالب کلاسیک | هستی محمودوند شعری از هستی محمودوند
هفت ‌بار می‌زنم رو دکمه‌ی «‌برف»:
همه‌ی قاره‌ها سفید می‌شن
دکمه‌ی ‌«صافِ صافـ»ـو می‌زنم و
ابرای دنیا ناپدید می‌شن... ...

ادامه ...
شعری از هستی محمودوند
29 اسفند 03 | قوالب کلاسیک | هستی محمودوند شعری از هستی محمودوند
مِهو تزریق کرد تو‌ی رگم،
قبلِ بدخیم‌تر بشه تومور
بعدِ طوفانیِ هوای سرنگ،
صاف شد رعدوبرقِ توو مانیتور... ...

ادامه ...