شعری از سینا سنجری
29 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | سینا سنجری شعری از سینا سنجری
زمان گذشت و به شکل حقیقتی غمگین
بهار در کلمات کتاب ها فرسود
من و تو دیر رسیدیم و باد می دانست
من و تو دیر رسیدیم و ...آسمان کبود! ...

ادامه ...
شعرهایی از سید اکبر سلیمانی
29 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | سیداکبرسلیمانی شعرهایی از سید اکبر سلیمانی
خبر از بازگشتت گفت، پا تا سر به رقص آمد
به شوقت پنجره لرزید بر خود، در به رقص آمد
مسیرت چون دلت دریایی از آیینگی سرشار
رسیدی در تب ساحل شبی، بندر به رقص آمد ...

ادامه ...
شعری از شایسته سادات حسینی رباط
29 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | شایسته سادات حسینی رباط شعری از شایسته سادات حسینی رباط
جو،خودت،برکه خودت،دریاخودت
تشنه ترکن بازهم من راخودت
زنده هستی ،زندگی در دست توست
زنده کن این مرده را هم باخودت ...

ادامه ...
شعری از پانته آ صفایی
29 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | پانته آ صفایی شعری از پانته آ صفایی
از بي قرار موي سياهم كه روشن است
اين سر هنوز بر سر حسرت كشيدن است
اين دستها هنوز پي دستهاي توست
اين دل هنوز در هوس زخم خوردن است ...

ادامه ...
شعری از محمد زمان مطلوب طلب
29 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | محمد زمان مطلوب طلب شعری از محمد زمان مطلوب طلب
از با تو می شطرنجد آخر مات خواهد شد
از تلخی نوشیدنی سقراط خواهد شد
کافیست بعد از مرگ نامش یادتان باشد
شکل درستی از تو استنباط خواهد شد! ...

ادامه ...
شعری از راهله معماریان
29 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | راهله معماریان شعری از راهله معماریان
نزديكمي، حالم خوشه مثل
نت هاي شادي روو تن گيتار
تا دور ميشم از تو نابودم
نابودتر از پاكت سيگار ...

ادامه ...
شعری از سید مهدی نژاد هاشمی
29 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | سید مهدی نژاد هاشمی شعری از سید مهدی نژاد هاشمی
به قول توبه شکن , گرچه اعتماد نکرد!
خودش خلاف هرآنچه که قول داد نکرد
بساط عشق فروشی اگر چه پهن شده
توجهی به چنین حرفه ی کساد نکرد ...

ادامه ...
شعری از مسلم نجفوند دریکوندی
20 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | مسلم نجفوند دریکوندی شعری از مسلم نجفوند دریکوندی
یک سال نحس دردزای رو به تحویلم
با درد بیرون می شوم از تنگی پیلَم
اشک از سر و کولم به بالا می جهد هردم
تبخیر دارم می شوم در حال تحلیلم ...

ادامه ...
شعرهایی از فرشاداسکندری شرفی
17 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | فرشاداسکندری شرفی شعرهایی از فرشاداسکندری شرفی
برادر باز هم تنبور می زد
همایون و سه گاه و شور می زد
برادر خود نمی دانست، اما
عجب با دردهایم جور می زد! ...

ادامه ...
محمد مطلوب طلب
14 اسفند 95 | قوالب کلاسیک | محمد مطلوب طلب محمد مطلوب طلب
روی اتاقی که ندارم بسته ام در را
پر داده ام از پنجره مرگ کبوتر را
یک هست در پیشم که دنبال شباهت نیست
آیینه هام(مکسور)روبروی نابرابر را ...

ادامه ...