شعری از راضیه صابریان
12 مهر 98 | قوالب کلاسیک | راضیه صابرسان شعری از راضیه صابریان
سرگیجه های ممتدِ بد مستی آشفته حالی منِ دیوانه
آیینه را شکستم و بیرون زد از تکه هاش یک زن دیوانه
از پنجره به سمت جهان پل زد آهسته رفت و دور زمین چرخید
گیرایی عجیب و غریبی داشت آن چشم های روشن دیوانه ...

ادامه ...