شعری از رضا طبیب زاده
تاریخ ارسال : 12 مهر 98
بخش : قوالب کلاسیک
سلامت میکنم هر بارِ چندم، بار چندمتر
جوابم میدهی گاهی "سلامٌ"تر، "علیکم"تر
تلاطموار میرقصیم، مولاوار، شمساوار
«سلامٌ فیهِ حَتّی مَطلَعِ الفَجر»ی تلاطمتر ۱
امان از خشکدستیهای ابر و آسمان اینجا
که با این وضع تنها میشود چشمانِ مردم، تر
درختانِ کهن، آن خشکهیزمهای پسفردا؛
چه باید کرد وقتی میروند از باغْ هیزمتر؟
ببار ای شمس، ای خورشیدِ بارانزای بارانتر
ببار ای شمسِ تر، ای بیشتر، نَمتر، ترنمتر
مرا گم کن میان گورهای دستهجمعی که
میان مردهبازیها، چه بهتر گورِ من گمتر!
مرا در خاک پنهان کن، چهل شب بعد پیدا، تا
بجوشم از درون خویشتن مشروبتر، خُمتر
چگونه میتوانستم بمانم در بهشت آن روز،
که انگور تو بود از سیب حوا نیز گندمتر!؟
زمان میایستد در ایستگاهِ آخرِ لبهات
تبسم کن؛ تبسم کن؛ تبسم کن؛ تبسمتر
خیالت تخت مولانا؛ که شمس از غرب میآید...
فقط میترسم از فتوای اوتادِ چهارمتر! ۲
۱. شب وصل است و طی شد نامه هجر / سلام فیه حتی مطلع الفجر - حافظ
۲. اوتاد، جمع وتد است. طبق بعضی از عقاید صوفیه، برای هر سالک در مسیر سیر و سلوک، چهار نفر به عنوان وتد (به معنی میخ یا ستون) هستند که این اوتاد با او روبهرو میشوند تا ادامهی مسیر را به او نشان دهند. ملاقات با وتد چهارم که از همه مهمتر است، نشاندهندهی تبدیل شدن به عارف کامل و تبدیل شدنِ سالک به وتد است. میگویند، وتد چهارمِ ابن عربی، شمس تبریزی بوده.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه