داستانی از شهلا شیخی
22 آذر 95 | داستان | شهلا شیخی داستانی از شهلا شیخی
: دیشب با چخوف بودم‌!
تو شلوغی خیابان ایستاد. رو کرد به من: با کی بودی؟
فکر کردم همهمه‌ی مردم نگذاشته خوب بشنود. بلندتر گفتم: چخوف. می‌شناسی‌اش که!
رگه‌ای درد خطوط‌ِ صورتش را جمع کرد. زمزمه کرد: پس آمد! ...

ادامه ...
داستانی از شهلا شیخی
7 مهر 95 | داستان | شهلا شیخی داستانی از شهلا شیخی
شهرزاد نویسنده‌ی داستان‌های عاشقانه است. خبرها را سرهنگ برایش می‌آورد. موضوع‌ها آنقدر واقعی‌اند که انگار وقایع را می‌بیند و در باره‌اشان می‌نویسد. او معتقد است آن‌ها هم به نوعی داستان‌های عاشقانه‌اند. سرهنگ به شوخی بهش می‌گوید آگاتا کریستی‌‌؛ به خودش هم لقب آلن‌پو داده است. زمانی که با هم‌اند یکدیگر را آگا و آلن صدا می‌‌کنند‌ ...

ادامه ...