شعرهایی از ایرج زبردست
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | ایرج زبردست شعرهایی از ایرج زبردست
زخمی ست دهان و واژه ها دار به دوش
خون است که می کِشد شبِ تار به دوش
پیراهن فریاد به تن کرده وطن 
پیداست به ماه سایه ای مار به دوش ...

ادامه ...
شعری از مهدی موسوی
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | مهدی موسوی شعری از مهدی موسوی
مستم و تعادلم بر باد!
در سرم هوای پاییز است
گیجم و سقوطم از گریه
وزن شعر من غم‌انگیز است ...

ادامه ...
شعری از امید صباغ نو
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | امید صباغ نو شعری از امید صباغ نو
پیشم امانت بود؛ پس دادم‌ کلیدت را!
تا وا کنی درهای دنیای جدیدت را
گفتی که دوری انتخاب توست...حق دادم
من "شد خزان" خواندم؛ رقیبم دید عیدت را! ...

ادامه ...
شعری از سمانه نایینی
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | سمانه نایینی شعری از سمانه نایینی
بعد از آن جنگ نابرابر که گریه کردی کنار مُرده‌ی من
به مصاف که می‌توانی رفت جنگجوی شکست‌خورده‌ی من؟!
...

ادامه ...
شعری از مهدی محمد تقی
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | مهدی محمد تقی شعری از مهدی محمد تقی
این متن، یک تصادف عمدی‌ست که به هیچ‌وجه از بروز خود متأسف نمی‌شود 
«من» نقش نعش واژه‌ی خود را به عهده دارد؛ واژه‌ای که با تو مصادف نمی‌شود 

...

ادامه ...
شعری از حسین نامجو
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | حسین نامجو شعری از حسین نامجو
تا اسمت از دهانم بیرون پرید، یک آن
در کوچه‌های این شهر پیچید عطر ریحان
چشمم به چشمت افتاد، گل داد گونه‌هایت
آغاز شد بهاری در نیمه‌ی زمستان ...

ادامه ...
شعری از علی فرزانه موحد
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | علی فرزانه موحد شعری از علی فرزانه موحد
در ایستگاه سحر پشت هم قطار شدند
نسیم خم شد و شش قاصدک سوار شدند
یکی به محضر پروانه‌ها سلام رساند 
هزار پیله مهیای انفجار شدند ...

ادامه ...
شعری از روح الله سرطاوی
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | روح الله سرطاوی شعری از روح الله سرطاوی
روز زنبور پیر کارگرم
شب خداوند واژگونم من
مثلا از المپ رانده شدم
باز همراه پرسفونم من
مثلا در کنار تو خوابم ...

ادامه ...
شعری از معصومه قریشی
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | معصومه قریشی شعری از معصومه قریشی
یه‌وقتایی انقد دلت تنگه که
علاجی برات غیر سیگار نیست
به دنبال یه تکیه‌گاهی ولی
به هر سمتی می‌چرخی دیوار نیست  ...

ادامه ...
ترانه هایی از حامد اشرف زارعی
26 آذر 04 | قوالب کلاسیک | حامد اشرف زارعی ترانه هایی از حامد اشرف زارعی
چشمای تو می‌تابن و مهتابیه ایوون
مهتابه که می‌پاشه از این پنجره‌ بیرون
با چشمکِ تو می‌پره خواب از همه چشما
چشمای من و پنجره و کوچه خیابون ...

ادامه ...