شعری از فرزانه شریفات


شعری از فرزانه شریفات نویسنده : فرزانه شریفات
تاریخ ارسال :‌ 6 آبان 04
بخش : قوالب کلاسیک

 

 

 

هربار داد عقل خودش را به قوری‌اش

یخ کرد روی میز دو فنجان صبوری‌اش

 

آمد کنار پنجره و شیشه را شکست

عادت نکرده بود به تُنگ بلوری‌اش

 

پر کرده بود ساک سفر را بدون شک

با خرت و پرت‌های نه چندان ضروری‌اش

 

یک شعر نو، دو تا غزل و چند مثنوی

یک قاب عکس و پیرهن و تاجِ توری‌اش

 

با قارقار چند کلاغ پریده‌رنگ

شاید به ماه هم برسد سوت و کوری‌اش

 

تحویل سال نوست، نباید که «مرتضی»

یک نامه لااقل بنویسد به «پوری‌»اش؟

 

وقتی کنار توست، دلش جای دیگری‌ست

دیگر چه فرق دارد نزدیک و دوری‌اش؟

 

باید که می‌پرید به دریای آسمان

دیگر مهم نبود چطور و چجوری‌اش...

 

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :