غزلی از آرش آهمند بيرجند
تاریخ ارسال : 6 آذر 93
بخش : قوالب کلاسیک
ناگاه
یک اعتماد کوچک و یک اتفاق پست
می سازد از حاجی ترین حاجیتان هم مست
گاهی تمام کوه می ریزد سرت ، یعنی
خوشبخت بودن می دهد با روی دیگر دست
ای شیخ گاهی بی تعصب باش ، باور کن
در اعتقادات تو هم بی راهه هایی هست
گاهی میان یک زن و یک شهر می مانی
ناگاه بین قاتل و یک کوچه بن بست
در قبر پرسیدند چیزی و فقط گفتم :
دکتر خودش نیمه شبی اکسیژنم را بست
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه