شعری از سودابه مهیجی
تاریخ ارسال : 16 اسفند 93
بخش : قوالب کلاسیک
از گريه هاي نيمه شب و خواب بد ، به تو
از دختر خجالتي تا ابد ، به تو :
آقاي سر به زير ! مگر خواب مانده اي
که مي رسند نسل خبرهاي بد به تو ؟
تهمت شده ست روز و شب بغضناک من
در هيئت ملخ زده ي يک جسد به تو
اين مردمي که پشت سرم حرف مي شوند ،
اين جاده اي که سمت مرا مي برد به تو ،
از من دوراهه ي شب و ترديد ساخته ست
شايد لگد به بخت خودم يا لگد به تو ...
...
اين بار چندمي ست که لبريز مي شوم
در نامه اي که پر شده از جزر و مد به تو
اقرار کن طلسم نفسگير روزگار
کنج کدام خلوت شب بوسه زد به تو ؛
که دستهاي شوق تو را سرد کرده است؟
تا من دچار وسوسه ها دست رد به تو...
* * *
نه ! ... باز هم شبيه همان بغضهاي قبل
اين نامه ي نيامده را پاره ميکنم...
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه