شعری از محمدرضا حجازی


شعری از محمدرضا حجازی نویسنده : محمدرضا حجازی
تاریخ ارسال :‌ 15 دی 95
بخش : قوالب کلاسیک

درشکه های عجیبی که درخیابان اند
هنوز منتظر سایه های انسان اند
دهان دلهره ی دره های طوفانی
طنین لرزشِ شنبادهای ویران اند
هزاردایره ی ابروان رقاصه
سیاه سلسله گانی سپید دندان اند!
چراغ بود و تو بودی و نیم روز خلیج
چراغ هست و تو هستی وگوسفندان اند!
دو بال آبیِ بانوی آفتابیِ صبح
کبودِ نیم شبِ ابرهای عریان اند
مراببوس و بسوزان و روبه رو انداز
به پاس آنکه لبانم همیشه تابان اند
به چشمهام کز اعماق عشق می تابند
ستاره گان زمین نقطه های پنهان اند.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : رضا زارع ( اهورا ) - آدرس اینترنتی : http://

جناب استاد سلام

باور نمیکردم در فضای مجایی ببینمتان ...

مثل همیشه زیبا مدرن و استادانه !

سرفراز و پیروز باشید

ارسال شده توسط : میثم خاکپورفرد - آدرس اینترنتی : http://

اخترانی که به شب در نظر ما ایند
پیش خورشید محال است که پیدا ایند

همچنان پیش وجودت همه خوبان عدمند
گرچه در چشم خلایق همه زیبا ایند